کلمه جو
صفحه اصلی

bop


معنی : ضربت، ضرب، وزش، زدن، دمیدن، برخورد کردن، تصادم کردن
معانی دیگر : مخفف: (فلزکاری) فرآیند پالاییدن و خالص سازی پولاد از راه دمیدن اکسیژن بر آهن گداخته، تلنگر زدن، (با دست گشاده یا مشت) به طور سریع و کوتاه زدن، سقلمه زدن، ضربه ی تند و سطحی، (انگلیس - خودمانی) رقصیدن، (موسیقی) نوعی جاز که آهنگ های پیچیده دارد، تصادف کردن

انگلیسی به فارسی

زدن، تصادف کردن، برخوردکردن، تصادم کردن، وزش، دمیدن


بپ، وزش، ضرب، ضربت، دمیدن، برخورد کردن، زدن، تصادم کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a form of jazz music having complex rhythms and harmonies which overlay and frequently obscure the melody.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bops, bopping, bopped
• : تعریف: (informal) to strike, as with a fist or weapon.
مشابه: nail, punch
اسم ( noun )
• : تعریف: a sharp, quick blow with a fist or weapon.
مشابه: belt, poke, punch

• (music) early type of modern jazz music that began in the 1940s (characterized by emphasized improvisation, quick melodies, and a wide range of chords)
hit, blow (slang)
strike a blow, hit (slang)
a bop is a dance; an informal use. count noun here but can also be used as a verb. e.g. there we were, bopping away till the small hours.
bop is also a type of music that is similar to jazz.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] پروتکل با گرایش بیت

مترادف و متضاد

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

وزش (اسم)
afflatus, guff, airflow, blast, bop, flatus, whiff, whop, plunk

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

دمیدن (فعل)
inbreathe, bop, blow, insufflate, respire

برخورد کردن (فعل)
meet, bop, knock up, osculate

تصادم کردن (فعل)
bop, collide, crash

جملات نمونه

1. a bop on the nose
ضربه ای بر دماغ

2. Let's bop on down to the dancing party.
[ترجمه ترگمان]بیاین بریم مهمونی رقص
[ترجمه گوگل]بیایید به پایین به حزب رقص بپ کنیم

3. Let's bop on down to the cinema.
[ترجمه ترگمان]بیایید به سینما برویم
[ترجمه گوگل]بیایید به سینما برویم

4. There's a bop on in the village hall tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب یک تصادف در تالار دهکده پیدا می شود
[ترجمه گوگل]امشب در تالار سالن روستایی وجود دارد

5. Let's have a bop.
[ترجمه ترگمان]بریم یه تصادف کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید ببینی

6. Hard bop was heavy music, difficult to resign to the background.
[ترجمه ترگمان]موسیقی سخت، موسیقی سنگینی بود و به سختی می توانست به پس زمینه دست یابد
[ترجمه گوگل]Hard bop موسیقی سنگین بود، دشوار است استعفا به پس زمینه

7. Go forth and bop till you drop.
[ترجمه ترگمان]برو جلو و تصادف کن تا بیایی
[ترجمه گوگل]بیرون بروید و تا زمانی که رها کنید

8. This series of products mainly used in BOP, valves, blowout pipeline, the BOP tools, wellhead equipment and other products of hydraulic pressure test inspection.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه از محصولات عمدتا در bop، شیرها، خط لوله، ابزار bop، تجهیزات خط لوله و دیگر محصولات بازرسی فشار هیدرولیکی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این سری از محصولات عمدتا در BOP، دریچه ها، خط لوله فشرده، ابزار BOP، تجهیزات بالادست و دیگر محصولات بازرسی آزمون فشار هیدرولیکی استفاده می شود

9. Move the BOP to the moonpool door and attach the marine riser.
[ترجمه ترگمان]bop را به در moonpool ببرید و بالابر دریایی را به آن وصل کنید
[ترجمه گوگل]BOP را به سمت دریای ماهیانه حرکت دهید و جایگاه رودخانه را ببندید

10. Run the BOP and land it on the well - head.
[ترجمه ترگمان]از bop فرار کن و روی سر چاه فرود بیا
[ترجمه گوگل]اجرای BOP و فرود آن بر روی سر

11. Land the BOP onto the well head.
[ترجمه ترگمان]زمین را بر سر چاه Land
[ترجمه گوگل]زمین را بر روی سر چاه بگذارید

12. Therefore, the study of the BOP situation under Open economy is of realistic meaning.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مطالعه وضعیت bop تحت اقتصاد آزاد معنای واقع گرایانه است
[ترجمه گوگل]بنابراین مطالعه وضعیت BOP در اقتصاد آزاد به معنای واقعی است

13. When the bit goes through the BOP, slow down, please!
[ترجمه ترگمان]وقتی که گاز وارد شد، یواش یواش، لطفا!
[ترجمه گوگل]وقتی بیت از طریق BOP می رود، کم کردن سرعت، لطفا!

14. Use the BOP crane to pick up the BOP stack onto the beams of the moonpool.
[ترجمه ترگمان]از جغد bop استفاده کنید تا پشته bop را بر روی the of بردارید
[ترجمه گوگل]از جرثقیل BOP استفاده کنید تا ستون BOP را بر روی پرتوهای ماهواره بردارید

He bopped me on the back.

سقلمه به پشتم زد.


a bop on the nose

ضربه‌ای بر دماغ


They were bopping away till the wee hours.

تا سپیده‌دم مشغول پای‌کوبی بودند.


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Balance Of Payments
موضوع: عمومی
تراز پرداخت ها (BOP) مفهومی است در علم اقتصاد مرتبط با رابطۀ میان مطالبات یک کشور از بقیۀ جهان و تعهدات آن کشور به بقیۀ جهان.

پیشنهاد کاربران

1 - سبکی از موسیقی جاز که شامل بی باپ، هارد باپ، پست باپ و . . . می شود. این نوع موسیقی از دهه 1940 به بعد شکل گرفت.
2 - زدن ( زدن ضربه با مشت یا اسلحه )

I'll bop your skull open
می زنم تا جمجمه ت از هم وا شه! ( تهدید )


کلمات دیگر: