کلمه جو
صفحه اصلی

rove


معنی : سرگردانی بی هدف، گردش کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، راهزنی دریایی کردن، اواره شدن، ول گردیدن
معانی دیگر : (بی هدف و در ناحیه ی وسیع) گشتن، پلکیدن، سیار بودن (roam هم می گویند)، (چشمان) دور گشتن، نظر پرانی کردن، چشم چرانی کردن، چشم ناپاک داشتن، (ریسندگی پشم یا پنبه و غیره) فتیله کردن، گذشته و اسم مفعول: reeve، سرگردانی و بی هدفی

انگلیسی به فارسی

پرسه زدن، آواره شدن، راهزنی دریایی کردن، گردش کردن، ول گردیدن، سرگردانی و بی هدفی


رؤیای، سرگردانی بی هدف، راهزنی دریایی کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، اواره شدن، گردش کردن، ول گردیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: roves, roving, roved
• : تعریف: to wander widely, without a fixed destination; roam.
مترادف: drift, ramble, range, roam, traipse, tramp, wander
مشابه: deviate, divagate, gad, meander, stray, travel, trek, walk

- The peddler roved about the country selling his wares.
[ترجمه ترگمان] فروشنده با فروش اجناس خود درباره کشور گردش می کرد
[ترجمه گوگل] فروشنده در مورد کشور فروش محصولات خود را نقل مکان کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to wander about, in, or through.
مترادف: ramble, range, roam, tramp, wander
مشابه: perambulate, peregrinate, prowl, stroll, walk

- They roved the countryside in search of wild berries.
[ترجمه ترگمان] آن ها در جستجوی انواع توت وحشی به حومه سفر کردند
[ترجمه گوگل] آنها در جستجوی توت های وحشی بودند
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of roving.
مترادف: roam
مشابه: amble, meander, prowl, saunter, stroll, walk

• cotton or wool fiber that has been stretched and twisted prior to being spun into yarn
wander aimlessly, roam, meander; stretch and twist fibers to prepare them for spinning
someone who roves an area wanders around it; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] فتیله - نخ نیم تاب

مترادف و متضاد

سرگردانی بی هدف (اسم)
rove

گردش کردن (فعل)
walk, promenade, trip, revolve, circulate, gander, itinerate, rove

سرگردان شدن (فعل)
stray, extravagate, divagate, rove

پرسه زدن (فعل)
moon, ramble, prog, rove, roam, loaf, saunter, knock about, prowl, loiter about, potter

راهزنی دریایی کردن (فعل)
rove

اواره شدن (فعل)
rove

ول گردیدن (فعل)
rove

جملات نمونه

1. to rove the woods
در بیشه پرسه زدن

2. He loved to rove the green hills and clear waters.
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت تپه های سرسبز و آب های زلال را دنبال کند
[ترجمه گوگل]او عاشق تپه های سبز و آب های روشن است

3. My grandfather loved to rove the countryside.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ من دوست داشت در ییلاقات گردش کند
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من دوست داشت که حومه را راند

4. Bands of armed men rove the countryside.
[ترجمه ترگمان]دسته موزیک مردان مسلح به اطراف پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]گروه های مردان مسلح حومه شهر را می کشند

5. As invaders from the United States began to rove the valley, they helped complete the oats conquest.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مهاجمان از ایالات متحده شروع به گردش در این دره کردند، به تکمیل این دره کمک کردند
[ترجمه گوگل]به عنوان مهاجمان از ایالات متحده شروع به راندگی دره، آنها کمک به تکمیل فتح تخم مرغ

6. They could rove at will among the stars, and sink like a subtle mist through the very interstices of space.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند در میان ستارگان حرکت کنند و مانند یک مه نازک در تمام interstices فضا غرق شوند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند در میان ستارگان درگیر شوند و از طریق میان فضاهای بسیار فضایی مانند یک غبار ظریف فرو بریزند

7. But how good was Mr Rove at his job?
[ترجمه ترگمان]اما آقای روو در کار او چقدر خوب بود؟
[ترجمه گوگل]اما چگونه آقای روو در کارش خوب بود؟

8. Karl Rove, once George Bush's Svengali, ascended in part by helping Texas businessmen fight trial lawyers for control of that state's highest court.
[ترجمه ترگمان]کارل روو، زمانی جورج بوش، با کمک به تجار تگزاس برای مبارزه با وکلای دادگاه برای کنترل بالاترین دادگاه این کشور، به این بخش صعود کرد
[ترجمه گوگل]کارل روو، یک بار Svengali جرج بوش، از طریق کمک به بازرگانان تگزاس برای مبارزه با محاکم وکلا برای کنترل بالاترین دادگاه این کشور، به سمت بالا آمد

9. Rove says he wants to spend more time with family.
[ترجمه ترگمان]روو می گوید که او می خواهد زمان بیشتری را با خانواده بگذراند
[ترجمه گوگل]روو می گوید که می خواهد زمان بیشتری را با خانواده صرف کند

10. They have also subpoenaed top presidential aide Karl Rove.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین آجودان عالی ریاست جمهوری کارل روو را احضار کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین کارل روو، مشاور ارشد ریاست جمهوری را احضار کرده اند

11. Most busine and industries a rove of deregulation from government control.
[ترجمه ترگمان]اکثر صنایع دستی و صنایع به سرعت از کنترل دولت خارج می شوند
[ترجمه گوگل]اکثر مشاغل و صنایع از کنترل دولتی از کنترل دولتی محروم هستند

12. In today's cartoon Rove is portrayed as the puppeteer controlling Bush's wealthy supporters in Texas (notice the Texas-style cowboy hat).
[ترجمه ترگمان]در کاریکاتور امروزی، روو به عنوان حامیان ثروتمند بوش در تگزاس به تصویر کشیده می شود (توجه کنید به کلاه کابویی سبک تگزاس)
[ترجمه گوگل]در کارتون امروز، روو به عنوان عروسکی که طرفداران ثروتمند بوش در تگزاس است را به تصویر می کشد (توجه کنید که کت گاوچویی به سبک تگزاس)

13. Chief political strategist and right-hand man Karl Rove will be leaving his post at the White House by the end of the month.
[ترجمه ترگمان]کارل روو، استراتژیست ارشد سیاسی و مرد دست راست، در پایان ماه پست خود را در کاخ سفید ترک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کارل روو، رئیس ستراتیژیک سیاسی و مرد دست راست، در پایان ماه از پست خود در کاخ سفید خارج خواهد شد

14. Rove instructed the Republican National Committee to reinvest in registering voters and building its turnout operations.
[ترجمه ترگمان]روو به کمیته ملی حزب جمهوریخواه دستور داد تا مجددا در ثبت رای دهندگان سرمایه گذاری کنند و عملیات مشارکت خود را انجام دهند
[ترجمه گوگل]رووا به کمیته ملی جمهوری خواه دستور داد تا در ثبت نام رای دهندگان و ایجاد فعالیت های خود در بازار سهام سرمایه گذاری کند

Bands of smugglers roved the border areas.

دسته‌های قاچاقچی در حوالی مرز می‌گشتند.


to rove the woods

در بیشه پرسه زدن


a roving reporter

گزارشگر سیار


a man with roving eyes

مرد چشم‌چران



کلمات دیگر: