فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: asks, asking, asked
• (1) تعریف: to put a question to (someone).
• مترادف: inquire of, query, question
• مشابه: cross-examine, grill, inquire, interrogate, quiz
- The students get confused on certain points, but they are hesitant to ask the professor during the lectures.
[ترجمه A.A] دانش آموزان روی بعضی نکات گیچ شدند اما مردد هستند در خلال سخنرانیها از استاد سوال کنند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان در برخی موارد دچار اشتباه می شوند، اما آن ها نسبت به پرسیدن این استاد در طی این سخنرانی ها تردید دارند
[ترجمه گوگل] دانش آموزان در برخی موارد اشتباه گرفته می شوند، اما آنها در طول سخنرانی از استاد سوال می کنند
• (2) تعریف: to request an answer to.
- Please ask questions if there is anything you don't understand.
[ترجمه A.A] اگه چیزی هست که متوجه نمیشوید لطفا سوال کنید
[ترجمه R.M] لطفا سوال کنید وقتی که چیزی رو متوجه نمیشوید
[ترجمه ترگمان] لطفا از من سوال بپرسید که آیا چیزی وجود دارد که شما نمی فهمید
[ترجمه گوگل] لطفا سوالات را در صورت وجود هر چیزی که نمی فهمید بپرسید
- I asked him a question, but he didn't answer.
[ترجمه ترگمان] من از او سوال کردم، اما او جواب نداد
[ترجمه گوگل] من از او سوال پرسیدم اما او پاسخ نداد
• (3) تعریف: to pose a question in order to find out (something).
• مترادف: inquire
- She asked why he was angry.
[ترجمه ترگمان] پرسید که چرا عصبانی است
[ترجمه گوگل] او پرسید چرا او عصبانی است
- The police officer asked where he was going.
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس پرسید که کجا می رود
[ترجمه گوگل] افسر پلیس از او سوالی پرسید
- The movers asked where to put the couch.
[ترجمه A.A] باربرها پرسیدند نیمکت را کجا بگذارند
[ترجمه ترگمان] The پرسید که چطور مبل را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل] محرکها پرسیدند کجا لباسی را قرار دهیم؟
- She asked me how to use the washing machine.
[ترجمه A.A] او چگونگی استفاده از ماشین لباسشویی را از من پرسید
[ترجمه ترگمان] او از من پرسید که چطور از ماشین لباس شویی استفاده کنم
[ترجمه گوگل] او از من خواست که از ماشین لباسشویی استفاده کنم
- They asked if there were any tickets left.
[ترجمه A.A] آنها پرسیدند آیا بلیطها باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان] آن ها از من پرسیدند که آیا بلیط باقی مانده یا نه
[ترجمه گوگل] آنها پرسیدند که آیا هر بلیط باقی مانده است
- He asked her whether she was coming to the meeting or not.
[ترجمه A.A] از او پرسید به جلسه آمده بود یا نه
[ترجمه ترگمان] از او پرسید که آیا به جلسه می آید یا نه
[ترجمه گوگل] او از او پرسید که آیا او به جلسه آمده یا نه
- The child asked if she could stay overnight with her friend.
[ترجمه ترگمان] بچه پرسید که آیا می تواند شب را با دوستش بماند؟
[ترجمه گوگل] کودک پرسید که آیا او میتواند با یک دوستش باقی بماند
• (4) تعریف: to request knowledge of (something).
• مترادف: inquire
- She approached me and asked the time.
[ترجمه گلی افجه] او نزدیک آمد و ساعت را پرسید
[ترجمه ترگمان] به من نزدیک شد و زمان را پرسید
[ترجمه گوگل] او نزد من آمد و از زمان پرسید
- The man asked the way to the post office.
[ترجمه ترگمان] مرد از راه رفتن به اداره پست پرسید:
[ترجمه گوگل] این مرد راه را برای اداره پست پرسید
- I asked the salesclerk the price of the watch.
[ترجمه ترگمان] من قیمت ساعت را از او پرسیدم
[ترجمه گوگل] من از فروشنده فروش قیمت ساعت را پرسیدم
• (5) تعریف: to make a request of (someone).
• مشابه: beg, beseech, bid, command, direct, entreat, implore, order, petition, request, solicit, supplicate, tell, urge, woo
- He asked his father for money.
[ترجمه A.A] او از پدرش پول درخواست کرد
[ترجمه ترگمان] از پدرش تقاضای پول کرد
[ترجمه گوگل] او پدرش را برای پول خواند
- I asked her to come a little early.
[ترجمه ترگمان] از او خواستم کمی زودتر بیاید
[ترجمه گوگل] من از او خواسته بودم کمی زود بیافتم
- She asked him not to smoke in the house.
[ترجمه آمل] او درخواست کرد از او در خانه سیگار نکشد
[ترجمه ترگمان] از او خواست که در خانه سیگار بکشد
[ترجمه گوگل] او از او خواسته بود که در خانه بخوابد
• (6) تعریف: to request (something).
• مترادف: request
- We ask your patience in this matter.
[ترجمه ترگمان] ما از شکیبایی شما در این مورد سوال می کنیم
[ترجمه گوگل] ما از صبر و شکیبایی شما در این زمینه سپاسگزاریم
- May I ask a favor of you?
[ترجمه ترگمان] میشه یه لطفی در حقم بکنی؟
[ترجمه گوگل] می توانم از شما درخواست کنم؟
- They asked that their father be moved to a private room in the hospital.
[ترجمه ترگمان] آن ها از پدرشان خواستند که به یک اتاق خصوصی در بیمارستان منتقل شود
[ترجمه گوگل] آنها خواسته بودند که پدرشان به یک اتاق خصوصی در بیمارستان منتقل شوند
- She asked to see the menu.
[ترجمه ترگمان] از او خواست منو ببیند
[ترجمه گوگل] او خواسته بود که منو را ببیند
- The child asked to be excused from the table.
[ترجمه ترگمان] کودک خواست از روی میز پوزش بخواهد
[ترجمه گوگل] فرزند خواسته شد که از جدول جدا شود
• (7) تعریف: to demand or expect.
• مترادف: demand, require
• مشابه: call for, expect, insist on
- All I ask is a little respect.
[ترجمه ترگمان] فقط یه کم احترام میذارم
[ترجمه گوگل] همه از من خواسته اند کمی احترام بگذارم
- I can't believe how much rent they are asking for that tiny apartment!
[ترجمه ترگمان] باورم نمی شود که این آپارتمان کوچک را چقدر اجاره کرده اند!
[ترجمه گوگل] من نمی توانم اعتقاد کنم که چه مقدار اجاره آنها برای آن آپارتمان کوچک درخواست می کنند!
- I ask very little of you, but still you refuse to do this one small thing.
[ترجمه ترگمان] من خیلی کم از شما می پرسم، اما هنوز از این کار کوچک امتناع می کنید
[ترجمه گوگل] من کمی از شما می پرسم، اما هنوز هم این کار کوچک را انجام می دهید
• (8) تعریف: to invite.
• مترادف: invite
• مشابه: call, solicit, summon
- He asked me to the movies.
[ترجمه ترگمان] اون از من خواست فیلم ببینم
[ترجمه گوگل] او از من به فیلم ها پرسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: asked (adj.)
• (1) تعریف: to question; inquire.
• مترادف: inquire
• مشابه: question, see, wonder
- She asked about her job application.
[ترجمه ترگمان] او درباره درخواست شغلی اش سوال کرد
[ترجمه گوگل] او در مورد درخواست کار خود پرسید
• (2) تعریف: to make a request.
• مترادف: request
• مشابه: petition, seek, solicit
- He asked for some water.
[ترجمه ترگمان] او از من مقداری آب خواست
[ترجمه گوگل] او برای برخی از آب خواست
• (3) تعریف: to direct or demand.
• مترادف: bid, demand, direct, instruct
- You must do as he asks.
[ترجمه ترگمان] باید کاری رو که می خواد انجام بدی
[ترجمه گوگل] شما باید انجام دهید به عنوان او می پرسد