کلمه جو
صفحه اصلی

shrivel


معنی : خشک شدن، چروک شدن، چین خوردن
معانی دیگر : چروکیدن (و جمع یا کوچک شدن)، کیس کردن، پژمردن، انجوخیدن، (کاشی) هم چلسکیدن، ورچلونیدن

انگلیسی به فارسی

چروک شدن، چین خوردن، خشک شدن


سست شدن، چروک شدن، چین خوردن، خشک شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: shrivels, shriveling, shriveled
(1) تعریف: to contract or reduce in size, as by drying out.
مترادف: wither
متضاد: swell
مشابه: contract, desiccate, parch, pucker, scorch, shrink, wrinkle

(2) تعریف: to lessen in vigor, strength, ability, or the like.
مترادف: decline, dwindle, ebb, erode, fade, wane, weaken
مشابه: decay, decrease, deteriorate, diminish, fall off, lessen, wilt, wither

- Her hopes shriveled in the face of constant failure.
[ترجمه ترگمان] امیدهای او در برابر ناکامی همیشگی مچاله شده بود
[ترجمه گوگل] امیدواری او در مواجهه با شکست مداوم از بین رفته است

• shrink and dry up, wither; cause to wither, cause to dry out; dwindle, decline, decrease in strength or intensity
when something shrivels or when something shrivels it, it becomes dry and wrinkled.
when something shrivels up, it becomes dry and withered, usually because it has been overheated.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چرو ک شدن - چین خوردن - خشک شدن

مترادف و متضاد

dehydrate, dry up


خشک شدن (فعل)
atrophy, become dry, shrivel, fade, wither, parch

چروک شدن (فعل)
shrink, constringe, shrivel, crease, pucker, tousle

چین خوردن (فعل)
shrivel, frounce

Synonyms: burn, contract, desiccate, dwindle, fossilize, mummify, mummy, parch, scorch, sear, shrink, stale, welter, wilt, wither, wizen, wrinkle


Antonyms: enlarge, expand, grow, unwrinkle


جملات نمونه

1. You ought to pick those lettuces before they shrivel and die.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه they و بمیرن، باید کاهو رو برداری
[ترجمه گوگل]شما باید آنها را انتخاب کنید قبل از اینکه آنها را ببوسید و بمیرید

2. The leaves started to shrivel up.
[ترجمه دکتر رجایی] برگ ها شروع به پژمردن کردند. ( پژمرده شدند )
[ترجمه ترگمان]برگ ها شروع به فر زدن کردند
[ترجمه گوگل]برگ شروع به شکست کردن کرد

3. Under the direct sunlight young plants will shrivel up.
[ترجمه ترگمان]در زیر نور مستقیم خورشید، گیاهان جوان پژمرده خواهند شد
[ترجمه گوگل]تحت نور مستقیم خورشید، گیاهان جوان رشد می کنند

4. The paper started to shrivel and curl up in the heat.
[ترجمه ترگمان]کاغذ شروع به فر زدن کرد
[ترجمه گوگل]مقاله شروع به فرو ریختن و گرما کرد

5. The leaves change colour, then shrivel.
[ترجمه ترگمان]برگ ها تغییر رنگ می دهند، سپس خشک می شوند
[ترجمه گوگل]برگ تغییر رنگ، و سپس shrivel

6. These collapse, shrivel and dry as though scorched - but this is not to be confused with frost scorch.
[ترجمه ترگمان]این آبشار، خشک و خشک، مثل اینکه برشته شده باشد - اما این نیست که با سوختگی یخ بندان گیج شود
[ترجمه گوگل]این سقوط، سقوط و خشک شدن به طوری که به نظر می رسد سوزانده شده - اما این نباید با سرخ شدن یخ زده اشتباه گرفته شود

7. The steel companies seem to want to shrivel, to disappear.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شرکت های فولاد تمایل دارند که کوچک شوند تا ناپدید شوند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد شرکت های فولادی تمایل به کاهش قیمت دارند

8. These microscopic biting flies would dry and shrivel in minutes out in the sun.
[ترجمه ترگمان]این مگس ها گزنده مگس ها را در آفتاب خشک می کنند و خشک می کنند
[ترجمه گوگل]این مگس های گزش میکروسکوپی در خورشید در عرض چند دقیقه خشک می شوند

9. What was meant for a joyous occasion would shrivel to a general wretchedness.
[ترجمه ترگمان]آنچه برای یک موقعیت شادی بخش بود به یک بینوایی عمومی تبدیل می شد
[ترجمه گوگل]آنچه برای یک رویداد خوشایند بود، به عصبانیت عمومی ختم شد

10. In a rough economy, they said, budgets shrivel and advertisers get stern and cautious.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که در یک اقتصاد خشن، بودجه ها سقوط می کنند و تبلیغ کنندگان جدی و محتاط می شوند
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که در یک اقتصاد خشن، بودجه ها کاهش می یابد و تبلیغ کنندگان سخت و محتاط هستند

11. The poor things shrivel up in protest.
[ترجمه ترگمان]این بیچاره ها به اعتراض تسلیم می شوند
[ترجمه گوگل]اقدامات ضعیف در اعتراض است

12. Probably shrivel up like a cactus in a microwave.
[ترجمه ترگمان]احتمالا مثل یه کاکتوس تو مایکرو ویو سر و کله میزنه
[ترجمه گوگل]احتمالا مانند یک کاکتوس در یک مایکروویو کوچک تر می شود

13. But eventually, even red dwarfs will shrivel up and die.
[ترجمه ترگمان]اما در نهایت کوتوله های سرخ پژمرده می شوند و می میرند
[ترجمه گوگل]اما در نهایت، حتی کوتوله های قرمز هم می سوزند و می میرند

14. It should shrivel in ineptitude. . Prime target.
[ترجمه ترگمان]این کار باید در حالی که تنها هدف نخست وزیر است، متوقف شود
[ترجمه گوگل]این باید در ineptitude سخت شود هدف اول

The skin shrivels with age.

پوست در اثر پیری چروکیده می‌شود.


I pricked the balloon and it shrivelled.

بادکنک را سوزن زدم و درهم چروکیده شد.


پیشنهاد کاربران

چروکیده - [چهره چروکیده]

⁦✔️⁩معنی آبادیس
پژمردن و ورچلوسیدن ( میوه و سبزی ) ،
ورچلونیدن ( میوه و سبزی )

You ought to pick those lettuces before they shrivel and die

به مرور کاهش یافتن - از بین رفتن
Perhaps, like us, you’ve had friends who tried to live out their Christianity apart from a church, and little by little their faith shriveled,

خشک شدن , چروکیده شدن ؛ کم شدن

# The leaves started to shrivel up
# The lack of rain has shrivelled the crops
# You ought to pick those lettuces before they shrivel
# Her hopes shriveled in the face of constant failure


کلمات دیگر: