کوچک شدن، منقبض شدن، خرد شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، فشردن، چروک کردن، چروک شدن، اب رفتن، خزیدن
shrinking
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• act of contracting, act of making smaller; process of becoming smaller; act of flinching
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] نصب (انبساط، انقباصی)، جازنش (انبساط، انقباصی)
[نساجی] اعمال تکمیل جمع شدگی بر پارچه جهت جلوگیری از جمع شدگی بعدی آن - عملیات تکمیلی جمع کننده پارچه ( که مانع جمع شدگی آن می شود )
[نساجی] اعمال تکمیل جمع شدگی بر پارچه جهت جلوگیری از جمع شدگی بعدی آن - عملیات تکمیلی جمع کننده پارچه ( که مانع جمع شدگی آن می شود )
جملات نمونه
1. shrinking incomes
درآمدهای در حال نقصان
2. The market for their products is shrinking.
[ترجمه ترگمان]بازار محصولات آن ها در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]بازار محصولاتشان کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]بازار محصولاتشان کاهش می یابد
3. Economic shrinking has finally been overpassed now.
[ترجمه ترگمان]در نهایت کاهش اقتصادی در حال حاضر به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]در نهایت، کاهش اقتصادی به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]در نهایت، کاهش اقتصادی به پایان رسیده است
4. The department has been shrinking year by year because of budget cuts.
[ترجمه ترگمان]این اداره سال گذشته به دلیل کاهش بودجه در حال کاهش بوده است
[ترجمه گوگل]این بخش به دلیل کاهش بودجه سال به سال کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]این بخش به دلیل کاهش بودجه سال به سال کاهش یافته است
5. She listened, shrinking under the blankets, to their shouts.
[ترجمه ترگمان]او به دقت گوش می داد و زیر پتو جمع می شد تا فریادهای آن ها را بشنود
[ترجمه گوگل]او گوش داد، زیر پتوها، به فریادهای آنها گوش داد
[ترجمه گوگل]او گوش داد، زیر پتوها، به فریادهای آنها گوش داد
6. She loves appearing on television and is no shrinking violet when it comes to expressing her views.
[ترجمه ترگمان]او عاشق ظاهر شدن در تلویزیون است و وقتی به بیان دیدگاه های خود می رسد، کم تر بنفش می شود
[ترجمه گوگل]او عاشق ظاهر شدن در تلویزیون می شود و در هنگام بیان دیدگاه هایش بنفش کوچکتری از خود نشان نمی دهد
[ترجمه گوگل]او عاشق ظاهر شدن در تلویزیون می شود و در هنگام بیان دیدگاه هایش بنفش کوچکتری از خود نشان نمی دهد
7. There's a cat shrinking on the sofa.
[ترجمه ترگمان]یک گربه روی نیمکت خم شده
[ترجمه گوگل]یک گربه کوچک روی مبل می افتد
[ترجمه گوگل]یک گربه کوچک روی مبل می افتد
8. The world's supply of agricultural land is shrinking fast.
[ترجمه ترگمان]عرضه زمین کشاورزی به سرعت در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]عرضه جهانی زمین های کشاورزی به سرعت کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]عرضه جهانی زمین های کشاورزی به سرعت کاهش می یابد
9. Sony has also led the way in shrinking the size of compact-disc players.
[ترجمه ترگمان]سونی همچنین منجر به کاهش اندازه بازیکنان دیسک فشرده شد
[ترجمه گوگل]سونی همچنین راه کاهش اندازه بازیکنان فشرده را رهبری کرده است
[ترجمه گوگل]سونی همچنین راه کاهش اندازه بازیکنان فشرده را رهبری کرده است
10. Hungary may have to lower its hopes of shrinking its state sector.
[ترجمه ترگمان]مجارستان ممکن است مجبور باشد امیدهای خود را نسبت به کوچک شدن بخش دولتی کاهش دهد
[ترجمه گوگل]مجارستان مجبور است امیدها خود را نسبت به کاهش بخش دولتی خود کاهش دهد
[ترجمه گوگل]مجارستان مجبور است امیدها خود را نسبت به کاهش بخش دولتی خود کاهش دهد
11. Households have been shrinking in size but increasing in number.
[ترجمه ترگمان]Households به اندازه کافی کوچک شده اند، اما تعداد آن ها در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]خانوارها در حال کاهش بوده اما تعداد آنها افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]خانوارها در حال کاهش بوده اما تعداد آنها افزایش یافته است
12. But it has been shrinking steadily in terms of the percentage of the population reading a daily newspaper.
[ترجمه ترگمان]اما از نظر درصد جمعیت خواندن روزنامه روزانه به طور پیوسته در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]اما از لحاظ درصد مردم خواندن یک روزنامه روزانه به طور پیوسته کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]اما از لحاظ درصد مردم خواندن یک روزنامه روزانه به طور پیوسته کاهش یافته است
13. They are voluntarily shrinking themselves, cutting workforces and branch networks.
[ترجمه ترگمان]آن ها داوطلبانه خود را کوچک می کنند و workforces و شبکه های ارتباطی را قطع می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به طور داوطلبانه خود را کاهش می دهند، نیروی کار و شبکه های شعبه را کاهش می دهند
[ترجمه گوگل]آنها به طور داوطلبانه خود را کاهش می دهند، نیروی کار و شبکه های شعبه را کاهش می دهند
14. In mid-199 two rallies related to shrinking supplies sent prices surging above $ 6 an ounce.
[ترجمه ترگمان]در میانه ۱۹۹ روز تظاهرات مربوط به کاهش عرضه کالا، قیمت ها بالاتر از ۶ دلار در هر اونس افزایش یافت
[ترجمه گوگل]در اواسط سال 199، دو تظاهرات در ارتباط با کاهش منابع، قیمت های بالای 6 دلار را برای یک اونس افزایش دادند
[ترجمه گوگل]در اواسط سال 199، دو تظاهرات در ارتباط با کاهش منابع، قیمت های بالای 6 دلار را برای یک اونس افزایش دادند
15. Computers continue to advance, with falling prices and shrinking components.
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها با کاهش قیمت ها و کاهش اجزا به پیشرفت خود ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]کامپیوترها پیشروی می کنند، با کاهش قیمت ها و کاهش اجزاء
[ترجمه گوگل]کامپیوترها پیشروی می کنند، با کاهش قیمت ها و کاهش اجزاء
پیشنهاد کاربران
کوچک شدن
در حال کاهش
درحال انقباض
- خود را جمع و جور کردن در مواقع انجام خطا یا پذیرش موضوعی
- در لاک خود فرو رفتن
- در لاک خود فرو رفتن
در مورد حیوانات، میتونیم در حال انتقراض معنی کنیم
کاهش یافتن
آب رفتن
آب رفتن
کوچک شدن ، اب رفتن، کوچکتر و کوچکتر شدن
کلمات دیگر: