کلمه جو
صفحه اصلی

ruck


معنی : خط، چین و چروک، مردم عادی، کپه، شیار، چین و چروک وتاه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام، توده، توده کردن، چمباتمه زدن
معانی دیگر : (در اصل) توده، انباشته، بار (مثلا یک بار هیزم)، مقدار زیاد، انبوه مردم، عوام الناس، چروک کردن یا شدن، چین خوردن، چین دادن، چروکاندن، پارچه یا کاغذ باطله

انگلیسی به فارسی

(در گفتگو) توده، کپه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام، چین و چروک وتاه، پارچه یا کاغذ باطله،خط، شیار، چمباتمه زدن، توده کردن، مردم عادی


رک، چین و چروک، چین و چروک وتاه، توده، کپه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام، خط، شیار، مردم عادی، چمباتمه زدن، توده کردن


انگلیسی به انگلیسی

• a ruck is a group of struggling people, for example in a fight or a game such as rugby; an old-fashioned or technical use.
a ruck is also a fold or crease in cloth or clothing.
the ruck is used to refer to ordinary people or ordinary life; used showing disapproval.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چین و چروک - توده - پارچه

مترادف و متضاد

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

چین و چروک (اسم)
cockle, ruck, ruga, rugosity

مردم عادی (اسم)
ruck, commons

کپه (اسم)
mass, pile, heap, congeries, ruck

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

چین و چروک وتاه (اسم)
ruck

توده خرمن (اسم)
ruck

انبار حبوبات (اسم)
ruck

جمعیت و ازدحام (اسم)
ruck

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

توده کردن (فعل)
stack, cumulate, amass, aggregate, pile, lump, heap, hill, shock, pack, ruck, stockpile

چمباتمه زدن (فعل)
ruck, squat

جملات نمونه

1. He was eager to get out of the ruck and distinguish himself in some way.
[ترجمه ترگمان]او مشتاق بود که از میان گله بیرون بجهد و به نحوی از خودش متمایز شود
[ترجمه گوگل]او مشتاق بود که از رنج خارج شود و به نوعی خود را تشخیص دهد

2. His briliance raised him above the ruck.
[ترجمه ترگمان]His او را بالای سر چمباتمه زده بود
[ترجمه گوگل]خلوص او او را بالاتر از مسابقه مطرح کرد

3. There'llbe a huge ruck with the cops as they try to take photographs.
[ترجمه ترگمان]وقتی سعی می کنند عکس ها را بگیرند، یک گروه بزرگ در کنار پلیس ها برپا می شود
[ترجمه گوگل]وقتی آنها سعی می کنند عکس بگیرند، با پلیس عجله بزرگی می کنند

4. He pushed his way through the ruck of drinkers to get to the bar.
[ترجمه ترگمان]او راه خود را از میان گروه باده نوشان به سوی بار هل داد تا به بار بروند
[ترجمه گوگل]او از طریق ضربه زدن به نوشیدنی ها برای رسیدن به نوار تلاش کرد

5. With fatigued muscles, we endured ruck marches, long runs and obstacle courses.
[ترجمه ترگمان]با عضلات خسته، راه پیمایی طولانی، دویدن طولانی و راه موانع را تحمل کردیم
[ترجمه گوگل]با عضلات خفیف، ما راهپیمای آرام، رانندگی طولانی و دوره های مانع را متحمل شدیم

6. It could have turned into an ugly ruck pretty quickly.
[ترجمه ترگمان]می توانست به سرعت به یک گروه زشت و زشت تبدیل شود
[ترجمه گوگل]این می تواند تبدیل به یک زشت زشت به زودی به سرعت

7. Gloucester were offside at the ruck and Barnes kicked the goal.
[ترجمه ترگمان]گلاستر در the و بارنز در سمت offside بودند
[ترجمه گوگل]گلاستر در این مسابقه کنار دروازه قرار گرفت و بارنز دروازه را هدف قرار داد

8. There's a rare old ruck before the police arrive.
[ترجمه ترگمان]قبل از رسیدن پلیس یک گروه کوچک قدیمی وجود دارد
[ترجمه گوگل]پیش از رسیدن پلیس یک رکورد قدیمی قدیمی وجود دارد

9. As Harry squeezed through the ruck to order another pint, he could not suppress a private smile at Minter's expense.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هری می کوشید تا یک پیمانه دیگر سفارش بدهد، نمی توانست لبخند خصوصی at را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]همانطور که هری از طریق ضربه زدن به سفارش یک گلدان دیگر فشرد، او نمی توانست یک لبخند خصوصی را در هزینه Minter سرکوب کند

10. But too often the pack failed to ruck as a unit.
[ترجمه ترگمان]اما در اغلب موارد گروه به عنوان یک واحد شکست خورد
[ترجمه گوگل]اما اغلب بسته ها به عنوان یک واحد رنج می برد

11. Richards used his feet vigorously in a ruck and as the locals took exception he was punched on the jaw.
[ترجمه ترگمان]\"ریچاردز\" پاهای خود را به شدت در یک ruck استفاده کرده بود و همانطور که محلی ها در این مورد استثنا قائل بودند، با مشت به فک او اصابت کرده بود
[ترجمه گوگل]ریچاردز از روی پاهایش به شدت از روی پاهایشان استفاده کرد و به عنوان محلی که در فک قرار داشت، استثنائی می کرد

12. The happy ending is cold comfort:a ruck of bony children trying to sleep in a shantytown.
[ترجمه ترگمان]پایان خوشی که به پایان می رسد، تسلای سردی است: گروهی از کودکان استخوانی که سعی در خوابیدن در یک شهرک کلبه ای را دارند
[ترجمه گوگل]پایان خوش خوشبختی سردی است که بچه های استخوانی در تلاش برای خوابیدن در شنتیتون هستند

13. His designer suits ruck up round his middle.
[ترجمه ترگمان]طراح لباس او با دقت به دور کمر او حلقه می زند
[ترجمه گوگل]طراح او مناسب اوضاع دور وسط او است

14. Ruck, however, agreed that the answer should not be perfunctory.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Ruck موافق این نظر است که پاسخ نباید سرسری باشد
[ترجمه گوگل]رک، با این حال، توافق کرد که پاسخ نباید فراتر از آن باشد

15. His brilliance raised him above the ruck.
[ترجمه ترگمان]brilliance او را بالای سرش بلند کرد
[ترجمه گوگل]زرق و برقش او را بالای ریش بلند کرد


کلمات دیگر: