کلمه جو
صفحه اصلی

rubbing


معنی : مالش مختصر، سایشی
معانی دیگر : (تصویری که با قراردادن کاغذ روی سطح حکاکی شده و مالیدن مداد و غیره بر آن به دست می آید) روبرداشت

انگلیسی به فارسی

(تصویری که با قراردادن کاغذ روی سطح حکاکی شده و مالیدن مداد و غیره بر آن به دست می‌آید) روبرداشت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of one that rubs.

(2) تعریف: a reproduction of a raised or indented surface made by laying paper on it and rubbing the paper with charcoal or the like.

• impression made by laying a piece of paper over a surface and rubbing with a crayon or other drawing tool (art)
a rubbing is a picture that you make by putting a piece of paper over a carved surface and rubbing wax or charcoal over it to obtain an impression.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مالش - مالش دادن - سایش

مترادف و متضاد

مالش مختصر (اسم)
rubbing

سایشی (صفت)
rubbing

جملات نمونه

1. rubbing two stones together produces sparks
به هم مالیدن دو سنگ جرقه تولید می کند.

2. she was rubbing her hands in glee
از شادی دست های خود را به هم می مالید.

3. a tall and fat lady whose silken skirt was rubbing on the floor, sailed into the hallway
خانم قد بلند و چاقی که دامن ابریشمی او بر زمین کشیده می شد،وارد سرسرا شد.

4. Rubbing this special cream into the insect bite will help to take away the worst of the pain.
[ترجمه ترگمان]مالش دادن این کرم ویژه به گزش حشرات کمک می کند که بدترین درد را از خود دور کنید
[ترجمه گوگل]مالیدن این کرم مخصوص به نیش حشرات کمک می کند تا بدترین درد را از بین ببرید

5. If you keep rubbing, the paint will come off.
[ترجمه ترگمان]اگر به مالیدن ادامه بدی، رنگ نقاشی از بین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]اگر شما مالش را حفظ کنید، رنگ خاموش خواهد شد

6. Animals had been rubbing against the trees.
[ترجمه آذر] حیوانات خود را به درختها مالیده بودند
[ترجمه ترگمان]حیوانات در حال مالیدن به درختان بودند
[ترجمه گوگل]حیوانات در برابر درختها مالیدند

7. She began rubbing out the pencilled marks in the margin.
[ترجمه ترگمان]او شروع کرد به پاک کردن نشانه های مداد در حاشیه
[ترجمه گوگل]او شروع به مالیدن علامت های نقاشی در حاشیه کرد

8. That door needs rubbing down before you paint it.
[ترجمه Somaye] اون در قبل از رنگ نیاز به سمباده کشی یا جلا دادن دارد
[ترجمه ترگمان] اون در باید قبل از اینکه نقاشی رو بکشی کنار بکشی
[ترجمه گوگل]این درب قبل از اینکه آن را رنگ کنید، نیاز به مالش دارد

9. Max was rubbing his hands together with glee.
[ترجمه ترگمان]مکس با شادی دست هایش را به هم می مالید
[ترجمه گوگل]مکس دستهایش را با دلتنگی مالید

10. Manufacturers are rubbing their hands with glee as they prepare to cash in.
[ترجمه ترگمان]Manufacturers در حالی که خود را برای پول جمع می کنند، دست هایش را با شادی به هم می مالیدند
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان درحالیکه پول نقد آماده می کنند، دستان خود را می شکند

11. She stood up, rubbing at her back.
[ترجمه ترگمان]او بلند شد و پشتش را به او مالید
[ترجمه گوگل]او برخاست و پشتش را مالش داد

12. The back of my shoe is rubbing.
[ترجمه ترگمان] پشت کفشم is
[ترجمه گوگل]پشت کفش من مالش است

13. He kept rubbing his leg against mine.
[ترجمه ترگمان]او پای خود را به من تکیه داده بود
[ترجمه گوگل]او پا را در برابر من قرار داد

14. The wheel was rubbing on the mudguard.
[ترجمه ترگمان]چرخ ها روی the مالیده شده بودند
[ترجمه گوگل]چرخ برروی گارد محافظ بود

پیشنهاد کاربران

مالیدن

کوبیدن

سابیدن

rubbing the water from his hair with a towel.
با حوله موهایش را خشک میکند ( موهایش را مختصر میمالد )


کلمات دیگر: