کلمه جو
صفحه اصلی

منتقل کردن


مترادف منتقل کردن : جابه جا کردن، انتقال دادن، نقل مکان دادن، بردن، رساندن، ابلاغ کردن

متضاد منتقل کردن : منتقل شدن

برابر پارسی : ترابردن

فارسی به انگلیسی

communicate, move, transfer, translate, transmit


فارسی به عربی

نقل

مترادف و متضاد

transfer (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، منتقل کردن

reserve (فعل)
اندوختن، اختصاص دادن، رزرو کردن، کنار گذاشتن، منتقل کردن، از پیش حفظ کردن، پس نهاد کردن، تودار بودن

carry over (فعل)
منتقل کردن، انتقال به صفحه بعد دادن

move about (فعل)
منتقل کردن

redeploy (فعل)
منتقل کردن، نقل و انتقال دادن

جابه‌جا کردن، انتقال دادن، نقل‌مکان دادن ≠ منتقل شدن


بردن


رساندن، ابلاغ کردن


۱. جابهجا کردن، انتقال دادن، نقلمکان دادن
۲. بردن
۳. رساندن، ابلاغ کردن ≠ منتقل شدن


فرهنگ فارسی ساره

ترابردن


پیشنهاد کاربران

عبور دادن


کلمات دیگر: