کلمه جو
صفحه اصلی

skein


معنی : دسته، کلاف، کلاف نخ یا پشم، هر چیزی شبیه کلاف پیچیدن
معانی دیگر : (نخ) کلاف، گلوله، دسته ی پرندگان وحشی، کلاف ن  یا پشم

انگلیسی به فارسی

کلاف، دسته، کلاف نخ یا پشم، هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن


اسکین، کلاف، دسته، کلاف نخ یا پشم، هر چیزی شبیه کلاف پیچیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a length of yarn or thread wound in a long, loose loop before it is knitted or woven.

(2) تعریف: something resembling this, such as rope or hair in a loop.

(3) تعریف: a flock of geese in flight.

• spool of yarn or thread; flock of wild birds in flight; coil, something that resembles a spool of yarn or thread
a skein is a loosely coiled length of thread, especially wool or silk.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کلاف - دسته - بسته آزاد - کلاف نخ ابریشم یا پشم یا پنبه

مترادف و متضاد

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

کلاف (اسم)
ram, hank, hasp, skein

کلاف نخ یا پشم (اسم)
skein

هر چیزی شبیه کلاف پیچیدن (اسم)
skein

جملات نمونه

1. a skein of knitting wool
یک کلاف پشم بافتنی

2. to disentangle a skein of yarn
کلاف کاموا را از پیچیدگی درآوردن

3. Sally held the skein of wool while her mother wound it into a ball.
[ترجمه ترگمان]سلی کلاف پشمی را در زمانی که مادرش آن را در یک مجلس رقص فرو می کرد نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]سلیلی پشم را نگه داشت در حالی که مادرش آن را به یک توپ زد

4. Corbett tried to think back, unravelling the skein of information he had gathered.
[ترجمه ترگمان]Corbett)سعی کرد فکر کند و کلاف اطلاعاتی را که جمع کرده بود کشف کند
[ترجمه گوگل]کوربت سعی کرد به عقب برگرداند و اطلاعاتی را که جمعآوری کرده بود برطرف کند

5. A knotted skein of nylon straps was looped round his chest.
[ترجمه ترگمان]کلاف نخ نایلونی گره دار دور سینه اش حلقه شده بود
[ترجمه گوگل]یک بند انگشتی از تسمه های نایلون در اطراف قفسه سینه او حلقه زده شد

6. There was a sadness, formless as a skein, enveloping us.
[ترجمه ترگمان]اندوهی بی شکل و بی شکل به مانند یک کلاف نخ، ما را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]غم و اندوه بود، به عنوان یک غرور، که ما را پوشش می دهد

7. It was a Skein of Geese envelope, with three of the wretched birds embossed in brown on heavy cream vellum.
[ترجمه ترگمان]یک تکه کاغذ غاز وحشی بود که سه پرنده پر از آن پرنده بی نوا روی پوست خرس قهوه ای رنگی می درخشیدند
[ترجمه گوگل]این یک جعبه غاز گنج بود، با سه پرنده ناسالم که در قهوه ای بر روی کرم کرم برجسته بودند

8. She'd obtained a Skein of Geese matchbook from somewhere.
[ترجمه ترگمان]او چند غاز وحشی را از جایی به دست اورده بود
[ترجمه گوگل]او یک جایی از اسباب بازی سواری غازها را به دست آورد

9. a twisted skein of lies.
[ترجمه ترگمان]یک کلاف پر از دروغ
[ترجمه گوگل]پیچیده پیچیده دروغ

10. The runway had upon it a light skein of mist, and he sailed through it and up into the high air.
[ترجمه ترگمان]باند باند روی آن یک کلاف روشنی از مه قرار داشت، و او از آن عبور کرد و به هوا رفت
[ترجمه گوگل]باند فرودگاه بر روی آن یک پوشش نور از مه، و او از طریق آن رفت و به هوا بالا

11. This skein of wool won't disentangle.
[ترجمه ترگمان]این کلاف نخ از هم باز نخواهد شد
[ترجمه گوگل]این نخ پشم از بین نخواهد رفت

12. Lately, there has been a skein of such dangerous discoveries, one with deadly consequences.
[ترجمه ترگمان]این اواخر، یک کلاف از چنین کشفیات خطرناکی وجود دارد که یکی از پیامدهای مرگبار آن است
[ترجمه گوگل]اخیرا، چنین کشفیات خطرناکی وجود دارد، یکی از آنها با عواقب مرگبار

13. A skein of duck came across, gabbling softly to themselves.
[ترجمه ترگمان]یک کلاف اردک از آن عبور می کرد و آهسته با خودش حرف می زد
[ترجمه گوگل]یک قوطی اردک در اطراف گنجشکی شد

14. She passed me a skein of wool.
[ترجمه ترگمان]یک کلاف پشمی به من داد
[ترجمه گوگل]او یک پوسته پشم را به من داد


کلمات دیگر: