کلمه جو
صفحه اصلی

dressing


معنی : ارایش، لباس، مرهم، مخلفات، چاشنی، سس، مرهم گذاری وزخم بندی
معانی دیگر : جامه پوشی، پوشندگی، مرهم زخم، پانسمان، کود، (سالاد و غیره) سس، آچار، (نساجی) آهار پارچه، درجمع مخلفات

انگلیسی به فارسی

تزئین، سس، لباس، چاشنی، ارایش، مرهم، مرهم گذاری وزخم بندی، مخلفات


مرهم‌گذاری و زخم‌بندی، مرهم، چاشنی، (در جمع) مخلفات، آرایش، لباس


انگلیسی به انگلیسی

• sauce (for food); clothing; bandage, compress; stuffing (for poultry)
a dressing is a protective covering that is put on a wound.
a salad dressing is a mixture of oil, vinegar, and herbs, which you pour over a salad.
see also dress.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] تراشیدن سنگ ،مستقیم کنی فرایند جدا سازی کانه از مواد باطله یا استیلهای تولید شده.
[نساجی] آهار زنی - آهار - آهار دادن به چله پشمی یا فاستونی و یا پارچه - چله پیچی - پرداخت پوست
[نفت] تیز کردن

مترادف و متضاد

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

لباس (اسم)
thing, attire, rig, clothing, dress, dressing, costume, garb, vest, clobber, gaberdine, vestment

مرهم (اسم)
plaster, inunction, unction, balm, dressing, balsam, salve, ointment, copaiba, unguent, oil

مخلفات (اسم)
utensil, chattels, dressing, sundries

چاشنی (اسم)
primer, relish, flavor, embellishment, dressing, sauce, condiment, stuffing, seasoning, detonator, flavoring, garniture, salmagundi

سس (اسم)
dressing

مرهم گذاری وزخم بندی (اسم)
dressing

a food mixture


Synonyms: stuffing, filling, forcemeat


the act of clothing


Synonyms: getting dressed, arraying, robing, appareling, adorning, decking


fertilizer


Synonyms: manure, humus, compost


جملات نمونه

1. low-cal salad dressing
سس سالاد کم کالری

2. smooth salad dressing
سس سالاد یکدست

3. She loved dressing up and wearing priceless jewels.
[ترجمه ترگمان]او عاشق لباس پوشیدن بود و جواهرات گران بها به تن داشت
[ترجمه گوگل]او عاشق پانسمان کردن و پوشیدن جواهرات با ارزش است

4. I caught those little/young rascals dressing up in my clothes.
[ترجمه ترگمان]من اون rascals کوچولو رو که تو لباسای من لباس پوشیدن درست کردم
[ترجمه گوگل]من کسانی را که در لباس های من لباس پوشیدند، گرفتم

5. The mother is dressing her baby.
[ترجمه ترگمان] مادر داره بچه ش رو لباس می کنه
[ترجمه گوگل]مادر بچه اش را پوشانده است

6. We were dressing when the phone rang.
[ترجمه ترگمان]وقتی تلفن زنگ زد ما لباس پوشیده بودیم
[ترجمه گوگل]زمانی که تلفن زنگ زد، ما لباس پوشیدیم

7. Gerald gets a kick out of dressing as a woman.
[ترجمه ترگمان]جرالد هم مثل زن ها از لباس پوشیدن بیرون می آید
[ترجمه گوگل]جرالد به عنوان یک زن ضربه ای از لباس پوشیدن دارد

8. Cover the burn with an antiseptic dressing.
[ترجمه ترگمان]سوختگی رو با یه لباس ضد عفونی پوشش بده
[ترجمه گوگل]سوزاندن را با سس ضد عفونی پوشانید

9. Add mustard to give the dressing a sharper taste.
[ترجمه ترگمان]به علاوه سس خردل هم اضافه کنید
[ترجمه گوگل]خردل را اضافه کنید تا سس را طعم واضح تر نشان دهید

10. Where is the dressing room.
[ترجمه ترگمان]اتاق تعویض لباس کجاست
[ترجمه گوگل]اتاق پانسمان کجاست؟

11. She always made a point of dressing down on her first date with a man.
[ترجمه ترگمان]همیشه برای اولین بار با یک مرد لباس می پوشید
[ترجمه گوگل]او همیشه یک لحظه با اولین مردی که با یک مرد داشت، پیراهنش را مرتب کرد

12. Dressing always takes her such a long time.
[ترجمه ترگمان]پوشیدن لباس همیشه طول می کشد
[ترجمه گوگل]لباس همیشه او را طول می کشد

13. This salad dressing has a sharp taste.
[ترجمه ترگمان]این ادویه سالاد طعم تندی داره
[ترجمه گوگل]این سس سالاد دارای طعم تیز است

14. All these glossy pamphlets are just window dressing - the fact is that the new mall will ruin the neighborhood.
[ترجمه ترگمان]همه این نشریه براق فقط پنجره است - حقیقت این است که فروشگاه جدید محله را خراب می کند
[ترجمه گوگل]همه این جزوه های براق فقط پنجره پوشیدن است - واقعیت این است که مرکز جدید محله را ویران خواهد کرد

15. A new ore - dressing plant is rapidly going up.
[ترجمه ترگمان]کارخانه جدید لباس فروشی به سرعت بالا می رود
[ترجمه گوگل]یک سنگ معدن جدید کارخانه کاشی به سرعت در حال افزایش است

پیشنهاد کاربران

آرایش ، آراسته سازی ، تراش

[در ترکیب]
- آرایی ، - تراشی
برای نمونه tip dressing به معنی نوک آرایی ، سر تراشی ، سَرِه تراشی

Mixture of liquid that is added to a salad or etc.

رختکن

پانسمان. Dressing wound

سس سالاد رو یا میگن dressing یا salad dressing که انواع مختلفی داره مثل orange dressing
سس غذا و یا هر چیز دیگه به غیر از سالاد رو میگن sauce که انواع مختلفی داره مثل chocolate sauce

پوشیده شدن چیزی

Salad Dressing = Table sauce
مثلا ranch dressing یا garlic dressing یعنی سُس سیر

سس سالاد یا غیره

پانسمان
چاشنی غذا

دسر یا پیش غذا

dressing ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: پوشان 1
تعریف: محلول یا مایعی که بر روی قالب یا ماهیچه ( core ) می مالند تا هم از آنها در برابر فلز مذاب محافظت کند و هم قطعۀ ریختگی با پوسته ای صاف و تمیز از کار بیرون آید


کلمات دیگر: