کلمه جو
صفحه اصلی

cleaning


معنی : تصفیه، تمیز کاری
معانی دیگر : لاروبی

انگلیسی به فارسی

لاروبی


تمیز کردن، تمیز کاری، تصفیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: clothing or other articles taken to a dry-cleaning establishment.
مشابه: wash

• washing, removing dirt
cleaning is the activity or work of cleaning the inside of a house or other building and the furniture in it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تمیزسازی - تمیز کردن
[معدن] شستشو (جدایش)
[نفت] شستشو

مترادف و متضاد

تصفیه (اسم)
purgation, administration, settlement, arrangement, purification, filtration, refinement, cleaning, catharsis, clean-up

تمیز کاری (اسم)
scrub, cleaning, scouring

cleansing


Synonyms: purge, purgation, scrubbing, scouring, purification, ablution, sweeping, brushing, dusting, antisepsis, prophylaxis, sterilization, sanitation, washing, shampooing, deodorizing, disinfection, catharsis, tidying


جملات نمونه

1. cleaning a sewer is a dirty business
پاک کردن راه فاضلاب کار کثیفی است.

2. cleaning liquid
مایع تمیز کننده

3. hard cleaning made little impression on the stain
محکم پاک کردن تاءثیر چندانی در (زدودن) لکه نداشت.

4. my cleaning woman comes twice a week
مستخدمه ی من هفته ای دو بار می آید.

5. dry cleaning
خشک شویی

6. he balked at cleaning the toilet
از تمیز کردن مستراح سرباز زد.

7. i spent two hours cleaning out my desk
دو ساعت صرف تمیز و مرتب کردن میزم کردم.

8. a fabric for which dry cleaning is indicated
پارچه ای که باید خشک شویی شود.

9. the mother was tired of cleaning up after the children
مادر از جمع و جور کردن بریز و بپاش بچه ها به تنگ آمده بود.

10. to dismount a rovolver for cleaning
هفت تیر را برای پاک کردن از هم باز کردن

11. she did a good job of cleaning the house
آن زن خانه را خوب تمیز کرد.

12. Carbolic acid is usually used for cleaning.
[ترجمه ترگمان]اسید carbolic معمولا برای تمیز کردن استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اسید کاربولی معمولا برای تمیز کردن استفاده می شود

13. You'll need a strong abrasive for cleaning this sink.
[ترجمه ترگمان]برای تمیز کردن این سینک به یک abrasive قوی نیاز داری
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن این سینک ساینده قوی نیاز دارید

14. He watched the cat cleaning the milk off her whiskers.
[ترجمه ترگمان]گربه را نگاه کرد تا شیر را پاک کند
[ترجمه گوگل]او را تماشا گربه تمیز کردن شیر از whiskers او

15. Cleaning services in state-run hospitals have recently been privatized.
[ترجمه ترگمان]سرویس های تمیز کردن در بیمارستان های دولتی به تازگی خصوصی سازی شده اند
[ترجمه گوگل]خدمات تمیز کردن در بیمارستان های دولتی اخیرا خصوصی شده است

16. An abrasive material is unsuitable for cleaning baths.
[ترجمه ترگمان]یک ماده ساینده برای تمیز کردن حمام نامناسب است
[ترجمه گوگل]مواد ساینده برای تمیز کردن حمام مناسب نیستند

17. I've been asked to draw up the cleaning rota.
[ترجمه ترگمان]از من خواستند که the را جمع و جور کنم
[ترجمه گوگل]من خواسته شده است تا روت تمیز کردن را تهیه کنم

18. She damped her cloth before cleaning the windows.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه پنجره ها را تمیز کند، پارچه را خیس کرد
[ترجمه گوگل]قبل از تمیز کردن پنجره، پارچه اش را خیس کرد

پیشنهاد کاربران

پالایش، تصفیه

cleaning ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: پاک سازی 1
تعریف: بخشی از عملیات پرورش جنگل برای از بین بردن گیاهان مزاحمِ نهال های جنگلی در مرحلۀ خال که سبب تقویت نهال ها می‏شود|||متـ . پاک کردن 3


کلمات دیگر: