(امریکا - بیس بال) بیس اول
first base
(امریکا - بیس بال) بیس اول
انگلیسی به فارسی
(آمریکا - بیسبال) بیس اول
پایه اول
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
عبارات: get to first base
عبارات: get to first base
• (1) تعریف: in counterclockwise order from home plate, the first of three bases marking the infield of a baseball diamond.
• (2) تعریف: the defensive position of the infielder stationed at or near this base.
• first of three bases around the diamond (baseball)
جملات نمونه
1. He plays first base for the Red Sox.
[ترجمه ترگمان]او برای اولین بار در (Red Sox)بازی می کند
[ترجمه گوگل]او اولین پایه برای Red Sox را بازی می کند
[ترجمه گوگل]او اولین پایه برای Red Sox را بازی می کند
2. His throw to first base went wide .
[ترجمه ترگمان]پرتاب او به مرحله اول گسترش یافت
[ترجمه گوگل]پرتاب او به پایگاه اول گسترده بود
[ترجمه گوگل]پرتاب او به پایگاه اول گسترده بود
3. Mattingley played first base for the Yankees.
[ترجمه ترگمان]Mattingley در مرحله اول برای یانکی ها بازی می کرد
[ترجمه گوگل]ماتینگلی اولین بنیان برای یانکی ها بود
[ترجمه گوگل]ماتینگلی اولین بنیان برای یانکی ها بود
4. Magee pivoted and threw the ball to first base.
[ترجمه ترگمان]مگی دور زد و توپ را به سمت پایه اول پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]Magee چرخش و توپ را به پایه اول انداخت
[ترجمه گوگل]Magee چرخش و توپ را به پایه اول انداخت
5. He didn't make it past first base.
[ترجمه ترگمان]از مرحله اول گذشته
[ترجمه گوگل]او اولین بنیاد را نگذاشت
[ترجمه گوگل]او اولین بنیاد را نگذاشت
6. Garvey played first base for the Dodgers.
[ترجمه ترگمان]که در اولین پایگاه تیم \"تیم\" تیم \"تیم\" ها بازی می کرد
[ترجمه گوگل]Garvey اولین بار برای Dodgers بازی کرد
[ترجمه گوگل]Garvey اولین بار برای Dodgers بازی کرد
7. You've gotten to first base if you've landed an interview.
[ترجمه ترگمان]اگه یه مصاحبه با خودت در پیش گرفتی به مرحله اول رفتی
[ترجمه گوگل]شما اگر اولین مصاحبه را به دست آورید، ابتدا پایه ریزی کنید
[ترجمه گوگل]شما اگر اولین مصاحبه را به دست آورید، ابتدا پایه ریزی کنید
8. In a town like Manila, nobody reaches first base without connections.
[ترجمه ترگمان]در شهری مانند مانیل، هیچ کس بدون اتصال به پایه اول نمی رسد
[ترجمه گوگل]در یک شهر مانند مانیل، هیچ کس به اولین پایگاه بدون اتصالات دسترسی پیدا نمی کند
[ترجمه گوگل]در یک شهر مانند مانیل، هیچ کس به اولین پایگاه بدون اتصالات دسترسی پیدا نمی کند
9. He is on first base.
[ترجمه ترگمان]او در جایگاه اول قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در اولین پایه است
[ترجمه گوگل]او در اولین پایه است
10. Base runners run to a line near first base or home plate.
[ترجمه ترگمان]دوندگان پایه به یک خط نزدیک پایه اول یا صفحه خانگی می رسند
[ترجمه گوگل]دونده های پایه به یک خط در نزدیکی اولین پایه یا صفحه اصلی اجرا می شوند
[ترجمه گوگل]دونده های پایه به یک خط در نزدیکی اولین پایه یا صفحه اصلی اجرا می شوند
11. Real shame our movie never got past first base.
[ترجمه ترگمان]خیلی حیف شد که فیلم ما هیچوقت از مرحله اول گذشته
[ترجمه گوگل]شرمنده ما فیلم ما هرگز پایه گذشته گذشته
[ترجمه گوگل]شرمنده ما فیلم ما هرگز پایه گذشته گذشته
12. On this night, he is coaching first base for Grace Builders, an adult team managed by his grandson.
[ترجمه ترگمان]در این شب، او در حال مربیگری اولین پایگاه برای سازندگان گریس، یک تیم بزرگسالان بود که توسط نوه اش اداره می شد
[ترجمه گوگل]در این شب او نخستین مربیگری برای سازندگان گریس است، یک تیم بزرگسال که توسط نوه او مدیریت می شود
[ترجمه گوگل]در این شب او نخستین مربیگری برای سازندگان گریس است، یک تیم بزرگسال که توسط نوه او مدیریت می شود
13. But a free pass to first base is not help.
[ترجمه ترگمان]اما عبور رایگان به پایه اول کمکی نیست
[ترجمه گوگل]اما گذرگاه آزاد به پایگاه اول کمک نمی کند
[ترجمه گوگل]اما گذرگاه آزاد به پایگاه اول کمک نمی کند
14. The throw was wide of first base.
[ترجمه ترگمان]پرتاب توپ از مرحله اول بود
[ترجمه گوگل]پرتاب گسترده ای از پایه اول بود
[ترجمه گوگل]پرتاب گسترده ای از پایه اول بود
15. When I saw I wasn't getting to the first base I left the school.
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه شدم که به اولین جایی که مدرسه را ترک کردم نمی رسم
[ترجمه گوگل]وقتی دیدم که به پایه اول نمی رسیدم، مدرسه را ترک کردم
[ترجمه گوگل]وقتی دیدم که به پایه اول نمی رسیدم، مدرسه را ترک کردم
اصطلاحات
get to first base
(امریکا- عامیانه) پیشروی کردن، (در عشق یا دوستی یا کار و غیره) از خان اول گذشتن
کلمات دیگر: