کلمه جو
صفحه اصلی

sheaf


معنی : یک بسته، بغل، دسته، بافه، دسته یا بافه گندم، دسته گل یا گیاه، بافه ردن، دسته کردن
معانی دیگر : (کاغذ و غیره) بسته، بقچه، بافه (دسته ی گندم و غیره ی درو شده)، بسدک

انگلیسی به فارسی

دسته، بافه، بغل، دسته یابافه گندم، دسته گل یاگیاه، بافه ردن، دسته کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: sheaves
(1) تعریف: a bound bundle of cut grain.
مشابه: shock

- Each sheaf of grain is set up in the field to dry.
[ترجمه ترگمان] هر دسته گندم در زمین خشک می شود تا خشک شود
[ترجمه گوگل] هر خمیر دانه در مزرعه خشک می شود

(2) تعریف: any bundle of small or thin items.

- a sheaf of letters
[ترجمه ترگمان] یک دسته کاغذ
[ترجمه گوگل] یک پیغام نامه

• bundle of grain bound together after harvesting; bundle, collection
bind into a sheaf, make into a sheaf
a sheaf of papers is a bundle of them.
a sheaf of corn is a bundle of ripe corn plants tied together.
see also sheaves.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بافه

مترادف و متضاد

یک بسته (اسم)
armful, pack, bagful, sheaf

بغل (اسم)
sheaf, armpit, bosom, oxter

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

بافه (اسم)
sheaf

دسته یا بافه گندم (اسم)
sheaf

دسته گل یا گیاه (اسم)
sheaf

بافه ردن (فعل)
sheaf

دسته کردن (فعل)
truss, fagot, sheaf, band, bandage, cluster, bundle, bunch, sheave

جملات نمونه

1. a sheaf of letters in my grandfather's hand
یک دسته نامه به خط پدربزرگم

2. A lawyer walked in carrying a whole sheaf of papers.
[ترجمه ترگمان]یک وکیل با یک دسته کاغذ وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]یک وکیل در حال حمل یک کل کاغذ از مقالات

3. He waved a sheaf of documents at me.
[ترجمه ترگمان]او دسته ای از اسناد را به طرف من تکان داد
[ترجمه گوگل]او یک پیاده اسناد را روی من گذاشت

4. He thrust his hand between a sheaf of loosened papers and crackled them.
[ترجمه ترگمان]دستش را میان توده ای از کاغذهای شل باز کرد و crackled کرد
[ترجمه گوگل]او دست خود را بین یک خم کاغذ مقیاس و محکم کرد

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

6. He laid a sheaf of documents on the desk.
[ترجمه ترگمان]او توده ای از اسناد را روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک سند اسناد روی میز گذاشت

7. The speaker came into the hall carrying a sheaf of notes.
[ترجمه ترگمان]سخنران وارد سرسرا شد و یک دسته اسکناس همراه آورد
[ترجمه گوگل]سخنران وارد سالن شد و یک برگه یادداشت ها را حمل کرد

8. He took out a sheaf of papers and leafed through them.
[ترجمه ترگمان]یک دسته کاغذ بیرون آورد و به آن ها نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او یک نوار کاغذی را بیرون آورد و از میان آنها ریخت

9. Stephanie appeared with a sheaf of papers.
[ترجمه ترگمان]استفانی با یه دسته کاغذ ظاهر شده
[ترجمه گوگل]استفانی با یک نوار کاغذی ظاهر شد

10. The appraiser produced a sheaf of papers and had Harry Nelson sign every one.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب یک دسته کاغذ تهیه کرده بود و هری نلسون را امضا کرده بود
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده یک نوار کاغذی تولید کرد و هری نلسون هر یک را امضا کرد

11. Wendy stood up nervously, taking a sheaf of papers from her bag.
[ترجمه ترگمان]وندی عصبی از جا برخاست و یک دسته کاغذ از کیفش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]وندی با عصبانیت ایستاد و یک کیسه کاغذ از کیسه اش گرفت

12. He took out of his briefcase a sheaf of invitations.
[ترجمه ترگمان]دستش را از کیفش بیرون آورد و یک دسته کارت دعوت نامه فرستاد
[ترجمه گوگل]او از کیسه خود بیرون کشید

13. She stood up and took a sheaf of papers out of her bag.
[ترجمه ترگمان]او بلند شد و یک دسته کاغذ از کیفش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او برخاست و یک کیسه مقالات را از کیسه اش گرفت

14. Instead he took a sheaf of glossy photographs from his portmanteau and pushed them across the table towards the Corsican.
[ترجمه ترگمان]به جای آن یک دسته عکس های درخشان از خورجین بیرون آورد و به طرف مرد کرسی تف کرد
[ترجمه گوگل]در عوض، او یک عکس از عکس براق خود را از portmanteau خود برد و آنها را در سراسر جدول به سمت کورسیکان هل داد

15. Christie's auctioneer Colin Sheaf mounted his rostrum in front of a wall of 100 blue and white vases.
[ترجمه ترگمان]حراج حراج کریستی، کالین Sheaf در مقابل یک دیوار ۱۰۰ گلدان آبی و سفید بر روی میز خطابه خود نشست
[ترجمه گوگل]کالین شاف، حراجچی کریستی، جلوی دیوار خود را از 100 گلدان آبی و سفید نصب کرد

a sheaf of letters in my grandfather's hand

یک دسته نامه به خط پدربزرگم


پیشنهاد کاربران

تعدادی


کلمات دیگر: