1. A paleness overspread her face.
[ترجمه ترگمان]چهره ای رنگ پریده بر چهره داشت
[ترجمه گوگل]چشمانش به چهره اش چسبیده است
2. Wrinkles have overspread her face.
[ترجمه ترگمان]Wrinkles بر چهره او تسلط یافته بود
[ترجمه گوگل]چروک ها چهره او را گسترش داده اند
3. A faint blush overspread her face.
[ترجمه ترگمان]سرخی خفیفی بر چهره اش نشست
[ترجمه گوگل]سرخ شدن ضعیف صورت او را گسترش داد
4. The sky is overspread with black clouds.
[ترجمه ترگمان]آسمان از ابره ای سیاه پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]آسمان با ابرهای سیاه پوشیده شده است
5. The walls are overspread with plaster.
[ترجمه ترگمان]دیوارها پر از گچ هستند
[ترجمه گوگل]دیوارها با گچ پراکنده اند
6. Dread is toxicant will overspread that like plague.
[ترجمه ترگمان]ترس بر این است که او مانند طاعون بر آن چیره شود
[ترجمه گوگل]نگرانی سمی است که مانند طاعون بیش از حد گسترش خواهد یافت
7. Luxury shall overspread the land, and fornication shall not cease to debauch mankind.
[ترجمه ترگمان]این شانس بر روی زمین خواهد بود، و فحشا تن به نوع بشر نخواهد داد
[ترجمه گوگل]لوکس باید سرزمین را بیش از پیش گسترش دهد و فساد نباید بشریت را از بین ببرد
8. A smile overspread his broad face.
[ترجمه ترگمان]لبخند بر چهره اش نشست
[ترجمه گوگل]لبخند چهره گسترده اش را گسترش داد
9. A cold sweat overspread him at the news that she was going away.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر، عرق سردی بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]عرق سرماخوردگی او را در جریان این خبر قرار داد که او از بین رفته است
10. Thefeeling, mixed of bitterness, anger, sympathy and mercy, overspread their bodies.
[ترجمه ترگمان]Thefeeling، آمیخته با تلخ کامی، خشم، دلسوزی و ترحم بر بدنشان چیره شده بود
[ترجمه گوگل]احساس، مخلوط تلخی، خشم، همدردی و رحمت، بدن خود را تغییر داده است
11. A deeper shade of hauteur overspread his features, but he said not a word.
[ترجمه ترگمان]رگه عمیقی از بزرگ منشی بر چهره اش نقش بست، اما چیزی نگفت
[ترجمه گوگل]یک سایه عمیق از hauteur ویژگی های خود را گسترش بیش از حد، اما او گفت: یک کلمه نیست
12. A puzzled grin overspread Passepartout's round face; clearly he had not comprehended his master.
[ترجمه ترگمان]لبخند حیرت انگیزی بر چهره گرد او نقش بست؛ به وضوح او استاد خود را درک نکرده بود
[ترجمه گوگل]چهره دور Passepartout بیش از حد پریشان شده است به وضوح او استاد او را درک نکرده بود
13. The sky over the city was overspread with a heavy smog.
[ترجمه ترگمان]آسمان بالای شهر پر از دود سنگین بود
[ترجمه گوگل]آسمان بیش از این شهر با مشکلی سنگین روبرو شد
14. The hot lava overspread the mountainside.
[ترجمه ترگمان]گدازه ها سرخ شدم و به طرف کوه حرکت کردم
[ترجمه گوگل]گدازه گرم در کوهستان گسترش یافته است