کلمه جو
صفحه اصلی

pigeonhole


معنی : طبقه، لانه کبوتر، خانه کبوتران، جعبه مخصوص نامه ها، کاغذ دان، سوراخ، طبقه بندی کردن، خانه خانه کردن
معانی دیگر : خانک بندی کردن، (در جاکاغذی یا خانک و غیره) قرار دادن، رده بندی کردن، به بعد موکول کردن، به تعویق انداختن، به فراموشی سپردن، کنار گذاشتن، (در کبوترخانه) سوراخ کبوتر، کفتر لانه، (در میز تحریر و غیره) خانه، نامه دان، جا کاغذی، قفسه، خانه قفسه، لانه کبوتر، خانه، کاغذدان

انگلیسی به فارسی

خانه قفسه، طبقه، طبقه بندی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• small open compartment for filing papers
put in a pigeonhole, place in a compartment, file; put aside indefinitely, postpone, delay; classify within a series of ideas
a pigeon-hole is one of the sections in a frame on a wall where letters and messages can be left.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] لانه کبوتری

مترادف و متضاد

طبقه (اسم)
sort, kind, degree, grade, race, bed, floor, stage, category, class, estate, stratum, folium, caste, lair, genus, ilk, layer, pigeonhole

لانه کبوتر (اسم)
cubbyhole, pigeonhole

خانه کبوتران (اسم)
dovecot, dovecote, pigeonhole

جعبه مخصوص نامه ها (اسم)
pigeonhole

کاغذ دان (اسم)
pigeonhole

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

طبقه بندی کردن (فعل)
relegate, sort, assort, type, divide, arrange, grade, group, class, classify, categorize, subdivide, pigeonhole

خانه خانه کردن (فعل)
pigeonhole

compartment


Synonyms: box, carrel, chamber, corner, cranny, cubbyhole, cubicle, hole, niche, nook, place, pocket, recess, section, slot, stall


categorize; shelve


Synonyms: assort, class, classify, defer, delay, dismiss, file, group, hold, hold off, hold up, label, lay aside, peg, postpone, put aside, put down as, put off, put on hold, put on ice, put on the bank burner, rank, sideline, sort, tab, table, type cast


جملات نمونه

1. he used to simply pigeonhole various aspects of life into categories
او جنبه های مختلف زندگی را به سادگی در طبقات مختلف رده بندی می کرد.

2. she was looking for some excuse to pigeonhole the project
او دنبال بهانه می گشت که (اجرای) طرح را معوق کند.

3. The letter lay unopened in the travel firm's pigeonhole.
[ترجمه ترگمان]نامه در صندوق دار شرکت نشده بود
[ترجمه گوگل]این نامه در شرکت کراوات شرکت مسافرتی باز نشده است

4. Leave the report in my pigeonhole when you've read it.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را خوانده ای، گزارش pigeonhole را ول کن
[ترجمه گوگل]وقتی خواندن آن را بخوانید، گزارش را در کابوس من بگذارید

5. You shouldn't pigeonhole people according to your first impressions of them.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اولین impressions که به آن ها دادی، نباید مردم را به او رده کنی
[ترجمه گوگل]شما نباید مردم را با توجه به اولین تصورات خود از آنها ببخشید

6. There is a message in his pigeonhole when he returned to the hotel.
[ترجمه ترگمان]وقتی به هتل برگشت یک پیام در مورد pigeonhole وجود دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به هتل برگشت، یک پیام در کبوترش وجود دارد

7. Rebecca a pigeon with no pigeonhole.
[ترجمه ترگمان] ربکا یه کبوتر با هیچ جلد - ه
[ترجمه گوگل]ربکا کبوتر بدون کبوتر

8. Rebecca is a pigeon with no pigeonhole.
[ترجمه ترگمان] ربکا \"یه کبوتر با\" no \"- ه\"
[ترجمه گوگل]ربکا کبوتر بدون کبوتر است

9. Draft out administrative documents, keep and pigeonhole the department documents.
[ترجمه ترگمان]پیش نویس اسناد اداری را بردارید و اسناد و مدارک آموزشی را پنهان کنید
[ترجمه گوگل]پیش نویس اسناد اداری، اسناد اداری را نگه دارید و به آنها مراجعه کنید

10. If you can't come, leave a note in my pigeonhole.
[ترجمه ترگمان]اگر تو نمی توانی بیایی، یک یادداشت توی قفسه من بگذار
[ترجمه گوگل]اگر نمیتوانید بیایید، یک یادداشت را در کبوتر من بگذارید

11. When your band becomes successful, people immediately try to pigeonhole you, but we're into all kinds of music - dance, rock, jazz, blues.
[ترجمه ترگمان]وقتی گروه شما موفق می شود، مردم بلافاصله سعی می کنند شما را پنهان کنند، اما ما در همه انواع موسیقی، رقص، راک، جاز، بلوز قرار داریم
[ترجمه گوگل]هنگامی که گروه شما موفق شود، مردم بلافاصله سعی می کنند شما را تشویق کنند، اما ما در همه انواع موسیقی - رقص، راک، جاز، بلوز هستیم

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

13. The male experience is seen as a universal experience, while the female experience is put in a different pigeonhole.
[ترجمه ترگمان]تجربه مرد به عنوان یک تجربه جهانی دیده می شود، در حالی که تجربه زن در یک pigeonhole مختلف قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]تجربیات مردانه به عنوان یک تجربه جهانی دیده می شود، در حالی که تجربه زن در یک pigeonhole مختلف قرار می گیرد

14. If we have a correct theory but merely prate with this complete, pigeonhole it and never put it into practice, then that theory, however good, is of no significance.
[ترجمه ترگمان]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم اما صرفا با این روش کامل، آن را از بین ببریم و هرگز آن را عملی نکنیم، آن تئوری، هر قدر هم که خوب باشد، اهمیتی ندارد
[ترجمه گوگل]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم، اما صرفا با این کامل شدن، آن را پرورش دهیم و هرگز آن را در عمل اجرا نکنیم، اما این نظریه، هر چند خوب، اهمیتی ندارد

15. It breaks rules and conventions and is impossible to pigeonhole.
[ترجمه ترگمان]قوانین و رسوم را می شکند و برای pigeonhole محال است
[ترجمه گوگل]این قوانین و مقررات را نقض می کند و غیر ممکن است

To display glass dolls, they had pigeonholed the shelf.

طاقچه را برای به نمایش گذاشتن عروسک‌های شیشه‌ای خانه‌خانه کرده بودند.


He read the letters and pigeonholed them in his desk.

او نامه‌ها را خواند و در نامه‌دان‌های میزش قرار داد.


He used to simply pigeonhole various aspects of life into categories.

او جنبه‌های مختلف زندگی را به‌سادگی در طبقات مختلف رده‌بندی می‌کرد.


She was looking for some excuse to pigeonhole the project.

او دنبال بهانه می‌گشت که (اجرای) طرح را به عقب بیندازد.


پیشنهاد کاربران

1 - ( اسم ) لانه کبوتر
2 - ( اسم ) قفسه نامه های پستی
3 - ( فعل ) طبقه بندی کردن ، دسته بندی کردن

دیده نشدن
کنار گذاشته شدن
نادیده گرفته شدن
در یک طبقه بندی خاص قرار گرفتن
برچسب خوردن


کلمات دیگر: