کلمه جو
صفحه اصلی

overstep


معنی : تجاوز کردن، قدم فرا نهادن، از حد خود تجاوز کردن
معانی دیگر : (از حد معین) فراتر رفتن، تخطی کردن، پا را از گلیم خود فراتر گذاردن

انگلیسی به فارسی

قدمفرانهادن، تجاوز کردن، از حد خود تجاوز کردن


فراتر رفتن، تجاوز کردن، قدم فرا نهادن، از حد خود تجاوز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oversteps, overstepping, overstepped
• : تعریف: to exceed (a boundary or limit).
مشابه: overreach, overrun

- He overstepped his authority as a referee by trying to cancel the game.
[ترجمه ترگمان] او با تلاش برای لغو بازی از قدرت خود به عنوان داور تجاوز کرد
[ترجمه گوگل] او با تلاش برای لغو بازی، قدرت خود را به عنوان یک داور از دست داد

• exceed; take something beyond the limit; cross a boundary
if you overstep something such as the rules of a system or the limits of a situation, you go beyond what is permissible or acceptable.
if you overstep the mark, you behave in an unacceptable way.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بر پله

مترادف و متضاد

تجاوز کردن (فعل)
impinge, molest, invade, encroach, trespass, exceed, overstep, supercharge

قدم فرا نهادن (فعل)
overstep

از حد خود تجاوز کردن (فعل)
overstep

جملات نمونه

1. do not overstep the bounds of propriety!
از نزاکت خارج نشو!

2. Parents fear they might overstep these invisible boundaries.
[ترجمه ترگمان]والدین می ترسند که آن ها از تجاوز به این مرزه ای نامرئی تجاوز کنند
[ترجمه گوگل]والدین می ترسند از این مرزهای نامرئی عبور کنند

3. He tends to overstep the boundaries of good taste.
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد از مرزه ای سلیقه خوب تجاوز کند
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد مرزهای طعم خوبی را از دست بدهد

4. Does Dickens, for example, overstep the limits of grammar in beginning Bleak House with a series of sentences without main verbs?
[ترجمه ترگمان]برای مثال، دیکنز، برای مثال، فراتر از محدودیت های دستور زبان در آغاز خانه متروک با یک سری جملات بدون فعل اصلی تجاوز می کند؟
[ترجمه گوگل]مثلا آیا دیکنز محدودیت های دستور زبان را در ابتدا Bleak House با مجموعه ای از احکام بدون افعال اصلی از بین می برد؟

5. A military commander may overstep the bounds of constitutionality, and it is an incident.
[ترجمه ترگمان]امکان دارد که یک فرمانده نظامی از مرز قانونی بودن تجاوز کند و این یک حادثه است
[ترجمه گوگل]یک فرمانده نظامی می تواند از محدوده قانون اساسی عبور کند و این حادثه است

6. Did the Obama administration overstep its powers in an effort to save the ailing automaker?
[ترجمه ترگمان]آیا دولت اوباما در تلاش برای نجات این خودرو بیمار از قدرت خود تجاوز کرده است؟
[ترجمه گوگل]آیا دولت اوباما تلاش خود را برای نجات خودروساز ناتوان انجام داد؟

7. Then our country overstep the Korea, Japan became the biggest victimize country.
[ترجمه ترگمان]سپس کشور ما از مرزه ای کره تجاوز کرد، ژاپن به بزرگ ترین کشور victimize تبدیل شد
[ترجمه گوگل]سپس کشور ما از کره عبور می کند، ژاپن بزرگترین کشور قربانی شد

8. The goods listed in the application must not overstep the approved or registered scope of business.
[ترجمه ترگمان]کالاهایی که در این برنامه فهرست شده اند نباید از دامنه ثبت شده یا ثبت شده کسب وکار تجاوز نکند
[ترجمه گوگل]کالاها ذکر شده در برنامه نباید از دامنه مورد تایید یا ثبت شده تجاوز کند

9. Return to the Garden of Eden - Overstep Womans self - abasement - Charlotte Bront ■ and her " Jane Eyre ; "
[ترجمه ترگمان]بازگشت به باغ عدن - overstep womans self - شارلوت Bront و \"جین ایر\"
[ترجمه گوگل]بازگشت به باغ Eden - بیش از حد Womans خود - abasement - شارلوت برونت ■ و او 'جین Eyre؛ '

10. Overstep the ego, common development, is a target that We always struggle for.
[ترجمه ترگمان]رشد شخصیت، رشد مشترک، هدفی است که همیشه برای آن تقلا می کنیم
[ترجمه گوگل]فراتر از خود، توسعه مشترک، یک هدف است که ما همیشه برای آن مبارزه می کنیم

11. The configure of TPS system, operation limits and overstep control system are addressed in detail.
[ترجمه ترگمان]پیکربندی سیستم TPS، محدوده های عملیاتی و سیستم کنترل تجاوز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]پیکربندی سیستم TPS، محدودیت های عملیاتی و سیستم کنترل بیش از حد به طور دقیق صورت گرفته است

12. You must never allow yourself to be crowded out, neither must you retreat so far that you overstep the area boundary.
[ترجمه ترگمان]تو نباید به خودت اجازه بدی که از اینجا بیرون بری، هیچ وقت نباید عقب نشینی کنی تا از مرز عبور کنی
[ترجمه گوگل]شما نباید اجازه دهید که خودتان را شلوغ نکنید، تا جایی که شما از مرز منطقه عبور کنید

13. Such comment may, and no doubt does, from time to time overstep boundaries acceptable to the individual or local authority so criticised.
[ترجمه ترگمان]چنین نظری ممکن است، و بدون شک، از زمان تا حدودی فراتر از مرزه ای قابل قبول برای فرد یا مرجع محلی مورد انتقاد قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]چنین نظری ممکن است، و بدون شک، از زمان به زمان مرزهای مرزی قابل قبول برای مقامات فردی یا محلی را مورد انتقاد قرار می دهد

14. Thomas, obedient to codes of privacy, didn't want to overstep the line.
[ترجمه ترگمان]توماس، مطیع قوانین حریم خصوصی، نمی خواست از مرز عبور کند
[ترجمه گوگل]توماس، مطیع قوانین حریم خصوصی، نمی خواست از خط خارج شود

She overstepped the bounds of moderation.

او از حد اعتدال خارج شد.


پیشنهاد کاربران

از اختیارات خود فراتر رفتن


از حد خود فراتر رفتن ( گذشتن )
از اختیارات خود فراتر رفتن
از حد اختیارات خود فراتر رفتن ( گذشتن )

پا را از گلیم خود درازتر کردن

پارو از حد درازتر کردن

پای از خط بیرون شدن ؛ از حد تجاوز کردن :
پای دلم برون نشد از خط مهر او
نی مهره امید من از ششدر سخاش.
خاقانی.
- پای از خط خود بیرون نهادن ؛ ازحد خویش تجاوز کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .

پای خود را از گلیم خودت دراز تر کردن، تخطی کردن، از حد خود فراتر رفتن، از جایگاه خود خارج شدن

verb
[ obj] : to go beyond what is proper or allowed by ( something )

The judges overstepped their authority. [=the judges did◀️ something that they are not allowed to do]
He overstepped the bounds/limits of good taste. [=he did◀️ something that was not proper]
She warned us not to overstep the mark/line. [=do something◀️ that is not proper or allowed]

◀️I think OP is overstepping


کلمات دیگر: