1. shuffle off
خلاص شدن،دور انداختن،(از شر چیزی) راحت شدن
2. to shuffle funds among various accounts
وجوه را در چند حساب مختلف جابه جا کردن
3. there was a shuffle of papers on his desk
توده ی درهم و برهمی از کاغذ روی میزش بود.
4. lose in the shuffle
(به واسطه ی شلوغی و عدم نظم) از قلم افتادن یا انداختن،گم کردن یا شدن
5. the task of training new teachers was lost in the shuffle of war
هیجان جنگ کار آموزش آموزگاران جدید را در بوته ی فراموشی افکند.
6. Not until this turbulent region can shuffle off the burdens of the past will it be able to settle peacefully into the community of nations.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که این منطقه آشفته بتواند بار گذشته را منحرف کند، قادر به حل مسالمت آمیز در جامعه ملت ها خواهد بود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این منطقه آشفته نمی تواند بارهای گذشته را از هم جدا کند، قادر به حل مسالمت آمیز در جامعه ملت خواهد بود
7. It's your turn to shuffle the cards.
[ترجمه ترگمان]نوبت توست که ورق را باز کنی
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود شما را به زدن کارت
8. The local authority may then try to shuffle these responsibilities off onto another authority.
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی ممکن است سعی کنند این مسئولیت ها را به قدرت دیگری منتقل کنند
[ترجمه گوگل]مقامات محلی پس از آن می توانند این مسئولیت ها را به یکی دیگر از مقامات تقسیم کنند
9. He tries to shuffle his work off onto others.
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند کار خود را به دیگران تحمیل کند
[ترجمه گوگل]او تلاش می کند تا کار خود را روی دیگران متوقف کند
10. Give the cards a good shuffle.
[ترجمه ترگمان] کارت رو خوب انجام بده
[ترجمه گوگل]کارت ها را به هم بزنید
11. Make sure you give the cards a good shuffle before you deal.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شو قبل از اینکه با هم معامله کنی کارت رو خوب انجام میدی
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که قبل از اینکه شما معامله کنید، کارت ها را تغییر دهید
12. I wish you'd remember to shuffle before you deal.
[ترجمه ترگمان]کاش قبل از این که با هم معامله کنی، یادت باشه که از این قضیه خسته بشی
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که قبل از اینکه تو مقابله کنی، به یاد می آورم که زود باش
13. The old man walked with a shuffle.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد آهسته به راه افتاد
[ترجمه گوگل]مرد پیر با زدن
14. Don't shuffle your feet like that! Lift them properly.
[ترجمه ترگمان]پات رو اینطوری تکون نده! آن ها را خوب بلند کنید
[ترجمه گوگل]پاهای خود را مانند این نباشید! آنها را به درستی بلند کنید
15. He's got arthritis and walks with a shuffle.
[ترجمه ترگمان]اون آرتروز داره و با گام هایی بلند راه میره
[ترجمه گوگل]او مبتلا به آرتریت و پیوسته است
16. Walk properly don't shuffle.
[ترجمه Betty] درست راه برو، پاتو رو زمین نکش
[ترجمه ترگمان]پیاده روی خوبی داشته باشی
[ترجمه گوگل]پیاده روی به درستی انجام نمی شود