کلمه جو
صفحه اصلی

mediacy


میانین بودن، در وسط قرارگیری، میان گری، برمیانی، وساطت، دخالت، شفاعت، میانجی گری

انگلیسی به فارسی

وساطت، دخالت، شفاعت، میانجی گری


رسانه


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being intermediate

جملات نمونه

1. Well operated mediacy credit was beneficial to merchants' successful management, and imperfection in mediacy credit might injured the economic interests of consigner.
[ترجمه ترگمان]اعتبار اهرمی مناسب برای مدیریت موفق تجار مفید بود، و نقص در اعتبار mediacy ممکن است منافع اقتصادی of را مجروح کند
[ترجمه گوگل]خوب عمل اعتباری mediacy مدیریت موفق بازرگانان سودمند بود، و نقص در اعتبار mediacy ممکن است منافع اقتصادی consigner زخمی شدند

2. Furthermore, it is the important mediacy of expressing building's regional and cultural characteristic.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مهم است که مشخصه مهم بیان ویژگی های منطقه ای و فرهنگی آن است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، رسانه ای مهم بیان ویژگی های منطقه ای و فرهنگی ساختمان است

3. The reason is that I believe as a mediacy between state and market or between state and society, professional association's "trouble character"is an inevitable Problem in nowadays of China.
[ترجمه ترگمان]دلیل این است که به اعتقاد من به عنوان یک میانجی بین دولت و بازار و یا بین دولت و جامعه، \"شخصیت مشکل ساز\"، مشکل اجتناب ناپذیری در این دوران از چین است
[ترجمه گوگل]دلیل آن این است که به عنوان رسانه ای بین دولت و بازار و یا بین دولت و جامعه اعتقاد دارم، 'مشکل شخصیت حرفه ای' یک مشکل اجتناب ناپذیر در حال حاضر در چین است

4. The reason is that I believe as a mediacy between state and market or between state and society, social intermediate organization's "double character" is an inevitable problem in nowadays of China.
[ترجمه ترگمان]دلیل این است که به اعتقاد من به عنوان یک میانجی بین دولت و بازار و یا بین دولت و جامعه، \"شخصیت دوگانه\" یک مشکل اجتناب ناپذیر در چین امروزی است
[ترجمه گوگل]دلیل این است که به عنوان رسانه ای بین دولت و بازار یا بین دولت و جامعه اعتقاد دارم، 'شخصیت دوگانه' سازمان های اجتماعی متوسط، امروزه از چین، یک مشکل اجتناب ناپذیر است

5. The rules of mediacy credit had some restriction effect on people engaged in mediacy.
[ترجمه ترگمان]قواعد اعتبار mediacy تاثیر اندکی بر افراد درگیر در mediacy داشت
[ترجمه گوگل]قوانین اعتبار رسانه ای برخی از محدودیت ها را بر روی افرادی که در رسانه ها مشغول به کار هستند، تأثیر می گذارد

6. On the contrary, silkscreen prints have the characters of mediacy, positive printing, flatness, prints and the highly summarization and application of color.
[ترجمه ترگمان]بر عکس، نقاشی های silkscreen دارای نویسه های of، چاپ مثبت، همواری، چاپ، و خلاصه سازی و کاربرد رنگ هستند
[ترجمه گوگل]بر عکس، چاپگرهای Silkscreen دارای کاراکترهای رسانه ای، چاپ مثبت، مسطح بودن، چاپ و بسیار خلاصه و کاربرد رنگ هستند

7. The A is engaged in floor( regard first grade thing industry as principle), apartment, villa and companies that Peking write mediacy or agency businesses spread the for rent of sale.
[ترجمه ترگمان]A در طبقه اول کار می کند (توجه به صنعت درجه اول به عنوان اصل)، آپارتمان، ویلا و شرکت هایی که پکینگ و یا شرکت های کارگزاری بورس را برای اجاره می فروشند
[ترجمه گوگل]A در طبقه (در نظر اول صنعت درجه به عنوان اصل)، آپارتمان، ویلا و شرکت های که پکن نوشتن mediacy یا شرکت های تجاری، گسترش برای اجاره فروش مشغول است

8. And it is redemption thus conceived that provides the mediacy through which justification by God's free grace is applied.
[ترجمه ترگمان]بنابراین رستگاری به این ترتیب امکان پذیر است که the را که از طریق آن توجیه و توجیه خداوند به کار می رود فراهم کند
[ترجمه گوگل]و این است که رستگاری در نتیجه تصور می شود که رسانه ای را فراهم می کند که از طریق آن، توجیه توسط فضل آزاد خدا اعمال می شود

9. It is not significant difference for the focus number of left, mediacy, right in the whole body.
[ترجمه ترگمان]تفاوت قابل توجهی برای تعداد فوکوس باقی مانده، mediacy، درست در کل بدن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تفاوت فاحشی برای تعداد فوکوس چپ، رسانه، حق در تمام بدن نیست


کلمات دیگر: