کلمه جو
صفحه اصلی

انتقال دادن

فارسی به انگلیسی

transfer, transmit, communicate, convey, remove, download, alienate, assign, negotiate, to transfer, to transmit

to transfer, to transmit


communicate, convey, negotiate, remove, transfer, transmit


فارسی به عربی

غریب , نقل

مترادف و متضاد

transfer (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، منتقل کردن

shift (فعل)
تغییر دادن، انتقال دادن، پخش کردن، تعویض کردن، تغییر مسیر دادن، تغییر مکان دادن

alienate (فعل)
بیگانه کردن، انتقال دادن، منحرف کردن

transmit (فعل)
انتقال دادن، رساندن، پراکندن، فرا فرستادن، فرستادن، مخابره کردن، سرایت کردن

demise (فعل)
انتقال دادن، مردن، وفات یافتن

make over (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، دوباره ساختن

remise (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، گذشت کردن

فرهنگ فارسی

منتقل ساختن ٠ نقل کردن

لغت نامه دهخدا

انتقال دادن. [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) منتقل ساختن. جابجا کردن.نقل کردن. و رجوع به معنی آخر «انتقال کردن » شود.

پیشنهاد کاربران

بردن

عبور دادن

پیشنهاد واژه: ( زِبَررفتن ) / زِبَررفت /زِبَرراندن
( زِبَررفتن: انتقال یافتن )
در زبان المانی هنگامیکه x به y انتقال می یابد یا تبدیل می شود می گویند:
( x in y uebergehen ) که برابر با عبارتهای زیر از زبان انگلیسی است:
( to change into sth//to transition into sth//to pass into sth )
که ما برای نمونه می توانیم بگوییم: x به y زِبَرمی رود ( انتقال می یابد ) .
( اَندریافتِ من چنین است که پیشوند ( زِبَر یا ازبَر ) به خوبی ( انتقال، تبدیل ) را بازنمایی می کند. )
همچنین:
پارسی / انگلیسی / آلمانی
زِبَررفت/ Uebergang / crossover، shift، passage، transition
برای نمونه : eine Uebergang von x zu y = زِبَررفتی از x به y
( ( می توانیم واژه ( گذار ) را نیز بکار بگیریم ( برای نمونه گذار از x به y ) ، ولی کارواژه یِ ( گذار ) یعنی ( گذاردن ) ، تبدیل و انتقال دهی را بازنمایی نمی کند، و از همین رو نیازمند به پیشوندی به مانند ( تَرا ) هست:تراگذاری، تراگذاردن و. . . . ) ) .
( انتقال دادن:زِبَرراندن )
پارسی/انگلیسی / آلمانی
زِبَرراندن/ ueberfuehren / to convert، transfer، convey
x را به y زِبَرمی رانیم = x را به y انتقال می دهیم ( یا تبدیل می کنیم ) =
x in y ueberfuehren
از همین کارواژه ( زبرراندن ) نیز می توان واژگانی نو ساخت.


کلمات دیگر: