کلمه جو
صفحه اصلی

dark horse


(امریکا - سیاست و انتخابات) برگزیده (به طور غیرمنتظره یا در اثر سازش دو یا چند دسته ی سیاسی)، (مسابقات اسب دوانی) برنده ی غیرمنتظره (برنده ای که کسی فکر نمی کرد ببرد)، (شرکت کننده در مسابقه و انتخابات و غیره) ناشناس (و دارای احتمال برد کم)، برنده غیرمترقبه

انگلیسی به فارسی

[دراسب دوانی] اسبی که قدرتش معلوم نیست و شانس بردن مسابقه را کمتر دارد، برنده غیرمترقبه


اسب سیاه، برنده غیر مترقبه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an unknown contestant or one who unexpectedly wins a race, esp. a horse race.
مشابه: outsider

(2) تعریف: a political candidate who may be or is nominated unexpectedly.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or characteristic of a contestant or candidate that might win unexpectedly.

• someone in a race that is considered very unlikely to win (especially a political race); political candidate who is nominated unexpectedly; racehorse in respect of which little is known
if you say that someone is a dark horse, you mean that they lead a private life and do not tell others very much about themselves or what they are doing.

مترادف و متضاد

remote possibility


Synonyms: also-ran, hundred-to-one shot, improbability, little chance, little opportunity, long shot, outside chance, outside shot, poor bet, poor lookout, poor possibility, poor prognosis, poor prospect, sleeper, slim chance, small chance, stalking horse, underdog, unexpected winner, unknown, unknown quantity, unlikelihood, unlikely winner, upsetter


جملات نمونه

1. In the 1955 golf championship, dark horse Jack Fleck defeated Ben Hogan.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۵، جک فلک، اسب سیاه، بن هوگان را شکست داد
[ترجمه گوگل]در مسابقات قهرمانی گلف در سال 1955، جک فلک تاریک اسب برنده Ben Hogan شد

2. He's a bit of a dark horse: he was earning a fortune, but nobody knew.
[ترجمه ترگمان]او کمی از اسب سیاه است و ثروتی به دست می آورد، اما کسی نمی داند
[ترجمه گوگل]او کمی اسب تیره است: او ثروت را به دست آورد، اما هیچ کس نمی دانست

3. She's a dark horse. I didn't know she'd written a novel.
[ترجمه لیلا خوش اقبال] او آدم مرموزی هست 'نمی دونستم رمان نوشته
[ترجمه ترگمان]اون یه اسب تاریکه من نمی دانستم که او یک رمان نوشته است
[ترجمه گوگل]او یک اسب تیره است من نمی دانستم که او رمانی نوشته است

4. Anna's such a dark horse - I had no idea she'd published a novel.
[ترجمه ترگمان]آنا چنان اسب سیاهی داشت - من اصلا فکر نمی کردم که او یک رمان را منتشر کرده باشد
[ترجمه گوگل]آنا چنین اسب سیاه و سفید - من هیچ نظری ندارم او رمان را منتشر کرد

5. Beware the ventriloquist, the dark horse, whose thrown voice juggles the truth.
[ترجمه ترگمان]بر حذر باش از شکم شکم، اسب سیاه که با صدای thrown حقیقت را آشکار می کند
[ترجمه گوگل]مراقب ventriloquist، اسب تاریک، که صدای پرتاب شده حقیقت را تحریک می کند

6. And then there was the dark horse in the field.
[ترجمه ترگمان]و آن وقت اسب سیاهی در میدان بود
[ترجمه گوگل]و سپس اسب تاریک در این زمینه وجود داشت

7. Every once in a while a dark horse candidate gets elected President.
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که یک نامزد اسب سیاه به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]هر بار یک بار یک نامزد تیره اسب به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شود

8. A dark horse candidate gets elected in the election.
[ترجمه ترگمان]یک کاندیدای سیاه پوست در انتخابات انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]یک نامزد تیره اسب در انتخابات انتخاب می شود

9. She played all her money on the dark horse.
[ترجمه ترگمان]تمام پول های خود را روی اسب سیاه نواخت
[ترجمه گوگل]او تمام پول خود را در اسب تاریک بازی کرد

10. Until recently A. S. Byatt was a dark horse, known only by those steeped in literature.
[ترجمه ترگمان]تا همین اواخر، آ اس Byatt اسب سیاهی بود که فقط از غرق ادبیات شناخته می شد
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر A S Byatt یک اسب تیره بود، شناخته شده تنها توسط کسانی که در ادبیات رفته

11. Sometimes, a dark horse unexpectedly wins an election.
[ترجمه ترگمان]گاهی، یک اسب سیاه به طور غیرمنتظره ای برنده انتخابات می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک اسب تاریک به طور غیر منتظره برنده انتخابات می شود

12. Watch her. She may be a dark horse in the competition.
[ترجمه ترگمان] مراقب اون باش شاید در مسابقه اسب سیاهی باشد
[ترجمه گوگل]او را تماشا کن او ممکن است یک اسب تیره در رقابت باشد

13. Gerald would be a dark horse to the end.
[ترجمه ترگمان]جرالد برای پایان کار اسب سیاهی می رفت
[ترجمه گوگل]جرالد اسب تیره خواهد بود تا پایان

14. MTK is a recent dark horse in the market, grabbing vigorously handset market on the mainland, and it has got access to the supply chain of LG. The gross profit margin of MTK is also above 40%.
[ترجمه ترگمان]MTK یک اسب سیاه تازه در بازار است و به شدت بازار گوشی خود را در سرزمین اصلی گرفته است و به زنجیره تامین آل جی دسترسی دارد سود ناخالص سود ناخالص ملی نیز بالاتر از ۴۰ درصد است
[ترجمه گوگل]MTK یک اسب ترسناک اخیر در بازار است، به شدت در بازار تلفن های همراه در سرزمین اصلی دستگیر شده است و دسترسی به زنجیره تامین LG دارد حاشیه سود ناخالص MTK نیز بالاتر از 40٪ است

a dark horse candidate

نامزد انتخاباتی کم‌شانس (برای بردن)


پیشنهاد کاربران

میشه برگ برنده هم معنیش کرد یعنی کسی یا چیزی که بقیه خیلی ازش شناخت ندارند ولی ما یکدفعه اونو رو میکنیم بعنوان برگ برنده مون

آب زیر کاه

پدیده

اسب تیره


اصطلاح به معنی آدم مرموز و تودار

تو ورزش میگنش : شگفتی ساز. کسی روش حساب نمیکنه ولی یهو میترکونه!

تودار؛ مرموز؛ آب زیرکاه

1. کسی که باهوشه یا بامهارته طوریکه هیچ کس نمی دونسته یا پیش بینی نمی کرده
2. کسی که پیش بینی نشده مسابقه رو میبره

کمتر شناخته شده


کلمات دیگر: