کلمه جو
صفحه اصلی

eatery


(عامیانه) رستوران، خوردنگاه

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) رستوران، خوردنگاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: eateries
• : تعریف: (informal) a caf�, diner, or restaurant.

• snack bar, fast food restaurant

جملات نمونه

1. We met in a little eatery just off the main road.
[ترجمه Soheil Nakhaei] ما همدیگر را دریک غذاخوری کوچک بین راهی خارج از جاده اصلی ملاقات کردیم.
[ترجمه ترگمان]ما یه خورده تو جاده اصلی همدیگه رو دیدیم
[ترجمه گوگل]ما در یک ظرف غذا کمی از جاده اصلی ملاقات کردیم

2. The eatery was Summit Station, in Gaithersburg.
[ترجمه ترگمان]این رستوران در Summit، واقع در Gaithersburg، بود
[ترجمه گوگل]سالن غذاخوری ایستگاه Summit در Gaithersburg بود

3. There's even talk of using the coastal theme eatery as a film location and party venue.
[ترجمه ترگمان]حتی صحبتی هم در مورد استفاده از این رستوران ساحلی به عنوان محل فیلم و محل برگزاری جشن وجود دارد
[ترجمه گوگل]حتی در مورد استفاده از غذای آبوهشی ساحلی به عنوان محل فیلم و محل برگزاری مسابقه بحث وجود دارد

4. Furthermore, the eatery is no longer incorporated, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که علاوه بر این، غذاخوری دیگر ترکیب نمی شود
[ترجمه گوگل]او گفت که علاوه بر این، مواد غذایی دیگر نیز در بر نداشته است

5. Sure, we had called the Altamonte Springs eatery for directions.
[ترجمه ترگمان]البته ما پایگاه هوایی Altamonte eatery را برای راهنمایی احضار کرده بودیم
[ترجمه گوگل]مطمئنا، ما اغذیه فروشی Altamonte Springs را برای مسیرها نامگذاری کردیم

6. All in all, the eatery is a breakfast bargain, with enough different components to keep boredom at bay.
[ترجمه ترگمان]در کل، غذاخوری یک معامله صبحانه است، با اجزای مختلف کافی برای حفظ خستگی در خلیج
[ترجمه گوگل]در کل، غذا یک معامله صبحانه است، با اجزای کافی متفاوت برای خستگی خستگی

7. Cheap Eatery: This building serves beer and pastries preferred by the mid - ranking pirates.
[ترجمه ترگمان]Eatery ارزان: این ساختمان به خدمت آبجو و شیرینی است که توسط دزدان دریایی متوسط ترجیح داده می شود
[ترجمه گوگل]اجناس ارزان: این ساختمان آبجو و شیرینی ها را در اختیار دزدان دریایی میانه قرار می دهد

8. After the earthquake endangered his eatery, Zhou moved all the culinary tools to a resettlement area.
[ترجمه ترگمان]پس از این که زلزله خانه اش را به خطر انداخت، ژو همه وسایل آشپزی را به یک منطقه اسکان مجدد منتقل کرد
[ترجمه گوگل]پس از آنکه زلزله زدایی او را به خطر انداخت، ژو تمام وسایل آشپزی را به منطقه اسکان مجدد انتقال داد

9. It's a bustling eatery where the fishy fare is served in cones of butcher's paper.
[ترجمه ترگمان]یک رستوران شلوغ است که در آن غذای ماهی ماهی در cones کاغذهای قصابی سرو می شود
[ترجمه گوگل]این یک غذای شلوغ است که هزینه کریمه در مخروط کاغذ قصابی خدمت می کند

10. The meals of our school eatery are hygeian and delious. I like to eat there.
[ترجمه ترگمان]غذایی که در مدرسه ما می خورد hygeian و delious است دوست دارم اونجا غذا بخورم
[ترجمه گوگل]وعده های غذای مدرسه ما هیجانی و دلپذیر است من دوست دارم آنجا بخورم

11. The meals of our school eatery are hygeian and delious.
[ترجمه ترگمان]غذاهای رستوران ما hygeian و delious هستند
[ترجمه گوگل]وعده های غذای مدرسه ما هیجانی و دلپذیر است

12. To lure eatery back, many fine restaurants have done what luxury brands hate cut - price sale.
[ترجمه ترگمان]برای به دام انداختن غذاخوری، بسیاری از رستوران های خوب این کار را کرده اند که برنده ای شیک از فروش کاهش قیمت نفرت دارند
[ترجمه گوگل]به عقب بر گردیم، غذاهای خوب و زیبایی را انجام می دهند که مارک های لوکس از کاهش قیمت - فروش قیمت اجتناب می کنند

13. Hogwash oil is collected and refined from eatery offal, and it always contains animal fat.
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون از روده غذاخوری جمع آوری و تصفیه می شود، و همیشه حاوی چربی حیوانی است
[ترجمه گوگل]روغن Hogwash جمع آوری شده و تصفیه شده از علوفه اغذیه فروشی، و همیشه حاوی چربی حیوانات است

14. The Tugboat Saloon and Eatery is a must-visit.
[ترجمه ترگمان]سالن tugboat و Eatery یک سفر ضروری است
[ترجمه گوگل]سالن ترابوات و غذای مورد نیاز است

15. Pham walked into another upscale eatery his owns, and found the pair finishing off some expensive drinks after a second dinner that included a rack of lamb.
[ترجمه ترگمان]پام به یکی دیگر از رستوران های هتل وارد شد و بعد از شام دوم که شامل یک ران بره بود، یک جفت نوشیدنی گران قیمت را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فام به یکی دیگر از رستوران های مجلل خود راه می رفت و بعد از یک شام دوم که شامل یک قفسه ی بره ی بود، جفتش را به اتمام رساند

پیشنهاد کاربران

غذاخوری

رستوران، غذا خوری، اغذیه فروشی
informal ) place to buy and eat prepared food )

Three of his eateries are running with reduced staffing, serving only takeaways for residents


کلمات دیگر: