کلمه جو
صفحه اصلی

cabin boy


(در کشتی) مستخدم، پادو

انگلیسی به فارسی

(در کشتی) مستخدم، پادو


پسر کابین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a boy or man hired to wait on the officers and passengers aboard a ship.

• servant boy on a ship

جملات نمونه

1. PipThe Negro cabin boy who loses his mind when abandoned temporarily in the sea.
[ترجمه ترگمان]پسرک سیاه پوستی که فکرش را از دست می دهد که موقتا در دریا رها شده است
[ترجمه گوگل]پسر کابین سیاه پوست که زمانی به طور موقت در دریا رها شده ذهن خود را از دست می دهد

2. I'd like to sign on as cabin boy.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم به عنوان پسر کابین امضا کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به عنوان پسر کابین ثبت نام کنم

3. By now, the cabin boy, Parker, is lying at the bottom of the lifeboat in the corner, because he had drunk sea water against the advice of others.
[ترجمه ترگمان]تا حالا، پسرک کلبه، پارکر، در انتهای قایق نجات افتاده بود، چون آب دریا را در مقابل توصیه دیگران مست کرده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، پسر کابین، پارکر، در پایین قایق نجات در گوشه دروغ می گوید، زیرا آب دریا را در برابر توصیه های دیگران مستی کرده است

4. Even a cabin boy gets a phone call, right?
[ترجمه ترگمان]حتی یه پسر کوچولو هم زنگ میزنه، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]حتی یک پسر کابین تماس تلفنی می گیرد، درست است؟

5. Is it because even cabin boy had certain fundamental rights?
[ترجمه ترگمان]آیا به خاطر این بود که حتی یک پسر کابین حقوق اساسی داشت؟
[ترجمه گوگل]آیا این به این دلیل است که حتی پسر کابین دارای حقوق اساسی خاصی بود؟

6. On board ship he invariably tried to hoodwink other people, even a cabin boy, into paying for his sherry.
[ترجمه ترگمان]در کشتی او همیشه سعی می کرد دیگران را فریب دهد، حتی یک پسر کوچک که پولش را می داد
[ترجمه گوگل]در کشتی کشتی او همیشه سعی کرد به دیگران، حتی یک پسر کابین، به پرداخت هزینه های خود را به هیرت

7. Man is so constructed that such isolation is too immense to conceive and the young cabin boy loses his rational faculties.
[ترجمه ترگمان]انسان بدین گونه ساخته شده است که چنین انزوا آنقدر بزرگ است که نمی تواند تصور کند و آن پسرک جوان عقل و شعور خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]انسان به گونه ای ساخته شده است که چنین انزوایی بیش از حد بزرگ است که بتواند تصور کند و پسر جوان کابین، توانایی های عقلانی خود را از دست می دهد

8. No man except the sailors who stuffed me in that barrel, the cabin boy who cleaned up after me, the girl you sent to warm my bed, and that treacherous freckled washerwoman.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی جز ملوانان کشتی که مرا در آن بشکه پر کرده بود، همان پسری بود که بعد از من آن را تمیز کرد، دختری که تو را برای گرم کردن تخت من فرستاد، آن دختری که تو را برای گرم کردن تخت من فرستادی، آن هم آن دختر کک مکی خیانتکار
[ترجمه گوگل]هیچ مردی به غیر از ملوانانی که مرا در آن بشکه پرتاب کردند، پسر کابین که پس از من تمیز شد، دختر شما را فرستاد تا برای تختخواب تان گرم شود و این لباس پهن پوستی خائنانه

9. After 19 days lost at sea, the captain decides to kill the cabin boy, the weakest amongst them, so they can feed on his blood and body to survive.
[ترجمه ترگمان]بعد از ۱۹ روز در دریا، کاپیتان تصمیم گرفت که پسر کابین را بکشد، ضعیف ترین آن ها در میان آن ها، بنابراین آن ها می توانند خون و بدن او را تغذیه کنند تا زنده بمانند
[ترجمه گوگل]پس از 19 روز در دریا از بین می رود، کاپیتان تصمیم می گیرد تا پسر کابین را بکشد، که ضعیف ترین آنها است، بنابراین می توانند بر بدن و بدنشان زنده بمانند

10. Because everyone know there's gonna be a death, whereas the cabin boy didn't know the discussion was even happening.
[ترجمه ترگمان]چون همه می دانند که مرگ وجود دارد، در حالی که پسر کابین نمی دانست بحث بر چه منوال است
[ترجمه گوگل]از آنجا که همه می دانند مرگ وجود دارد، در حالی که پسر کابین نمی دانست که بحث حتی اتفاق می افتد

11. Student: I just think that's the whole moral issue is that there's no consulting of the cabin boy.
[ترجمه ترگمان]تنها فکر می کنم که مساله اخلاقی این است که هیچ مشورت با پسر کابین در کار نیست
[ترجمه گوگل]دانشجوی من فقط فکر می کنم که تمام مسائل اخلاقی این است که هیچ مشاوره ای از پسر کابین وجود ندارد


کلمات دیگر: