کلمه جو
صفحه اصلی

easy chair


صندلی راحتی (لفاف دار و دسته دار)

انگلیسی به فارسی

صندلی راحتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large thickly upholstered armchair.

• lounge chair, armchair, chaise longue
an easy chair is a large, comfortable chair.
comfortable upholstered armchair

مترادف و متضاد

comfortable armchair


Synonyms: lounge chair, overstuffed chair


جملات نمونه

1. Economy is the easy chair of old age.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد، صندلی راحتی دوران پیری است
[ترجمه گوگل]اقتصاد صندلی راحتی پیری است

2. Fred lazed in an easy chair.
[ترجمه ترگمان]فرد روی یک صندلی راحت قدم می زد
[ترجمه گوگل]فرد در صندلی راحت گذاشت

3. The kitten was ensconced in an easy chair.
[ترجمه ترگمان]بچه گربه در صندلی راحتی لم داده بود
[ترجمه گوگل]بچه گربه در یک صندلی راحت گرفتار شد

4. He parked himself in an easy chair.
[ترجمه ترگمان]خود را روی یک صندلی راحت پارک کرد
[ترجمه گوگل]او خود را در صندلی آسان پارک کرد

5. Davis was reclining in an easy chair.
[ترجمه ترگمان]دیویس روی یک صندلی راحت لم داده بود
[ترجمه گوگل]دیویس در صندلی راحت نشسته بود

6. Rodney was in an easy chair.
[ترجمه ترگمان] رادنی \"تو یه صندلی راحت نشسته بود\"
[ترجمه گوگل]رادی در صندلی راحت بود

7. There was an oversize easy chair by his desk.
[ترجمه ترگمان]یک صندلی راحتی بزرگی کنار میزش بود
[ترجمه گوگل]صندلی راحتی بیش از حد توسط میز خود وجود دارد

8. Across an easy chair that had been pulled forward, was something off-white and ancient, a cascade of silk and lace.
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی راحتی که به جلو کشیده شده بود چیزی از سفید و باستانی و آبشاری از ابریشم و توری بود
[ترجمه گوگل]در یک صندلی راحت که پیش رانده شده بود، چیزی سفید بود و باستانی، یک آبشار ابریشم و توری بود

9. Most evenings, my father will sit in his easy chair and pore over one issue or another of National Geographic.
[ترجمه ترگمان]اغلب عصرها، پدرم روی صندلی راحتی خود می نشیند و در یک مساله یا یکی دیگر از National Geographic National می کند
[ترجمه گوگل]بیشتر شبها، پدرم در صندلی راحت می نشیند و از یک موضوع یا یکی دیگر از National Geographic منفجر می شود

10. Celestine, still steaming, occupied the easy chair, while Stafford sat by the table wolfing down a plate of leftovers.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هنوز در حال بخار کردن بود، صندلی راحتی را اشغال می کرد و در همان حال که در کنار میز نشسته بود و با حرص و ولع یک بشقاب غذا را می خورد
[ترجمه گوگل]سلستین، هنوز هم بخار، صندلی راحت را اشغال کرد، در حالی که استافورد روی میز نشسته بود و یک صفحه از چاه ها را می زد

11. Father's best books found their way there, Mother's easy chair, Jo's desk, Amy's finest sketches.
[ترجمه ترگمان]بهترین کتاب های پدر راه خود را در آنجا پیدا کردند، صندلی راحتی مادر، میز جو، بهترین طرح های امی
[ترجمه گوگل]بهترین کتابهای پدر در آنجا یافت شد، صندلی آسان مادر، میز Jo، بهترین طرح های امی

12. He settled himself comfortably in an easy chair.
[ترجمه ترگمان]خودش را راحت روی یک صندلی راحت جا داد
[ترجمه گوگل]او خود را به راحتی در یک صندلی راحت گذاشت

13. Evey sat down in an easy chair beside and rested her stocking feet on his knees.
[ترجمه ترگمان]evey روی صندلی راحتی کنار تخت نشست و پاهایش را روی زانوهایش گذاشت
[ترجمه گوگل]اوی در یک صندلی راحت نشست و کنار زانوهایش ایستاده بود

14. We were stirring in our easy chair on the verge of leaving.
[ترجمه ترگمان]در شرف ترک کردن صندلی راحت بودیم
[ترجمه گوگل]ما در صندلی راحتی ما در آستانه ترک قرار داشتیم

پیشنهاد کاربران

صندلی راحت


کلمات دیگر: