کلمه جو
صفحه اصلی

اقتباس کردن

فارسی به انگلیسی

to adapt, to make fit or suitable by borrowing and modifying, to produce an adaptation of, to excerpt, to adopt, to borrow


arrange

فارسی به عربی

استعر , تبن , مقتطف

مترادف و متضاد

adopt (فعل)
فرا گرفتن، قبول کردن، اقتباس کردن، اتخاذ کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن

adapt (فعل)
وفق دادن، جور کردن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن

extract (فعل)
اقتباس کردن، بیرون کشیدن، استخراج کردن، عصاره گرفتن

borrow (فعل)
اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فایده گرفتن از کسی . فرا گرفتن .گرفتن دانشی از کسی . ۳ - گرفتن مطلبی از کتابی یا مجله ای .

با تغییر و تعدیل از آثار دیگران استفاده کردن


جملات نمونه

او از آثار شعرای معروف اقتباس می‌کرد و آنها را به صورت نثر منتشر می‌کرد

he used to adapt the works of famous poets and publish them in prose


این فیلم از داستان هملت اقتباس شده است

this film is an adaptation of the story of Hamlet


پیشنهاد کاربران

برگرفتن

التقاط کردن


کلمات دیگر: