کلمه جو
صفحه اصلی

earnestly


جدا، بطورجدی، بدلگرمی، باحرارت، باشوق

انگلیسی به فارسی

جداً، به‌طور جدی، به‌دلگرمی ،با حرارت، باشوق


صادقانه


انگلیسی به انگلیسی

• seriously, soberly; sincerely, fervently, eagerly
if you say something earnestly, you say it very seriously, often because you believe that it is important.
if you do something earnestly, you do it in a thorough and serious way, intending to succeed.

مترادف و متضاد

solemnly


Synonyms: sincerely, soberly, thoughtfully, seriously


جملات نمونه

1. I earnestly advised him to cooperate.
[ترجمه ترگمان]صمیمانه به او توصیه کردم که هم کاری کند
[ترجمه گوگل]من صادقانه به او توصیه کرد تا همکاری کند

2. "Did you?" she asked earnestly.
[ترجمه ترگمان]تو \"؟\" او صادقانه پرسید
[ترجمه گوگل]'آیا تو؟' او سرسختانه پرسید:

3. It is earnestly hoped that you'll attend out tea party.
[ترجمه ترگمان]واقعا امیدوار بودم که شما در مهمانی عصرانه شرکت کنید
[ترجمه گوگل]این به شدت امیدوار است که شما در حزب چای حضور داشته باشید

4. He earnestly appealed to his friends for support.
[ترجمه ترگمان]صمیمانه به دوستانش التماس کرد که از او حمایت کنند
[ترجمه گوگل]او صادقانه به حمایت از دوستانش دعوت کرد

5. I conjure you most earnestly to reconsider your position.
[ترجمه ترگمان]من به شما اجازه می دهم که در موقعیت خود تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل]من شما را با احترام ترغیب می کنم تا موضع خود را بازبینی کنید

6. I earnestly beg you to reconsider your decision.
[ترجمه ترگمان]من صادقانه از شما خواهش می کنم که در تصمیم خود تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل]من از شما خواسته ام تا تصمیم خود را بازبینی کنم

7. We are earnestly seeking after the truth.
[ترجمه ترگمان]ما واقعا دنبال حقیقت می گردیم
[ترجمه گوگل]ما به شدت به دنبال حقیقت هستیم

8. The boy earnestly asked that his application be granted.
[ترجمه ترگمان]پسر جدا از او تقاضا کرد که درخواستش پذیرفته شود
[ترجمه گوگل]پسر با جدیت خواسته است که درخواست او را اعطا کند

9. I earnestly entreat that we don't get caught out again.
[ترجمه ترگمان]صادقانه از او خواهش می کنم که دیگر ما را دستگیر نکنیم
[ترجمه گوگل]من صادقانه می گویم که ما دوباره نمی گرفتیم

10. Earnestly did we beseech, but to no avail.
[ترجمه ترگمان]التماس می کردیم، اما فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]ما عاقلانه تلاش کردیم، اما فایده ای نداشتیم

11. I earnestly pray for your pardon.
[ترجمه ترگمان]برای عفو شما دعا می کنم
[ترجمه گوگل]من صادقانه برای عفو دعا می کنم

12. I earnestly wish I could have been present at the meeting yesterday.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست دیروز در جلسه حضور داشته باشم
[ترجمه گوگل]من به شدت آرزو می کنم دیروز در جلسه حضور داشتم

13. He gazed earnestly into my eyes.
[ترجمه ترگمان]با دقت به چشمانم خیره شد
[ترجمه گوگل]او به شدت به چشمان نگاه کرد

14. I earnestly hope what I learned will serve me well in my new job.
[ترجمه ترگمان]واقعا امیدوارم که در شغل جدیدم چه چیزی یاد گرفته باشم
[ترجمه گوگل]من به شدت امیدوارم آنچه را که آموخته ام در کار جدید من به من کمک کند

پیشنهاد کاربران

جدی

خیلی سنگین، کاملا جدی

seriously


کلمات دیگر: