کلمه جو
صفحه اصلی

cabinetmaker


نجار، درودگر، کمدساز، مبل ساز، (نجاری که اشیای ظریف و زیبا می سازد) منبت کار، قفسه ساز، ابنوس کار، فرنگی ساز، قفسه ساز

انگلیسی به فارسی

قفسه‌ساز، مبل‌ساز


کابینه ساز، قفسه ساز، مبل ساز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: cabinetmaking (n.)
• : تعریف: a woodworker who specializes in making cabinets, chests, and other fine furniture.

• carpenter, woodworker who makes furniture
a cabinet-maker is a person who makes high-quality wooden furniture.

جملات نمونه

1. Yet whilst certain cabinet-makers and upholsterers occasionally furnished funerals there is no evidence to show that iron founders did likewise.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در حالی که برخی از makers و upholsterers گاهی به مراسم سوگواری می پردازند، هیچ مدرکی برای نشان دادن این موضوع وجود ندارد که بنیانگذاران آهنین نیز چنین کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، در حالی که برخی از کابینه سازان و مروارید ها گاهی مراسم خاکسپاری را ارائه می کنند، شواهدی وجود ندارد که نشان دهد بنیانگذاران آهن نیز همین کار را کرده اند

2. Does this mean that we are looking at an item produced by a cabinet-maker who was also able to furnish funerals?
[ترجمه ترگمان]آیا این به این معنی است که ما به یک مورد تولید شده توسط یک تصمیم گیرنده که همچنین قادر به برگزاری مراسم تشییع جنازه هستند، نگاه می کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا این به این معنی است که ما به یک آیتم تولید شده توسط یک کابینه ساز نگاه می کنیم که همچنین قادر به ارائه مراسم تشییع جنازه بود؟

3. A year after my trip, I needed a cabinetmaker in my small town in Massachusetts.
[ترجمه ترگمان]یک سال پس از سفر من، به یک cabinetmaker در شهر کوچک من در ماساچوست نیاز داشتم
[ترجمه گوگل]یک سال بعد از سفر من، در شهر کوچکی در ماساچوست به یک کابینت آشپزخانه نیاز داشتم

4. Qualified cabinetmaker and international trader of Chinese art, handcrafts and home furnishings.
[ترجمه ترگمان]cabinetmaker واجد شرایط و تاجر بین المللی هنر چین، صنایع دستی و صنایع دستی
[ترجمه گوگل]سازنده کابینت معتبر و معامله گر بین المللی از هنر چینی، صنایع دستی و مبلمان خانگی

5. The cabinetmaker used a plane for the finish work.
[ترجمه ترگمان]The برای اتمام کار از یک هواپیما استفاده کردند
[ترجمه گوگل]کابینت آشپزخانه برای تکمیل کار استفاده می شود

6. This woodwork was finished by hand by a cabinetmaker.
[ترجمه ترگمان]دستی که به آن خورده بود توسط یک cabinetmaker به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]این کار چوب با دست توسط یک کابینت آشپزخانه به پایان رسید

7. It’s the perfect place for a retired cabinetmaker. It’s relatively quiet except for the buzz of the bees and the occasional cadence of horses galloping in the distance.
[ترجمه ترگمان]این بهترین مکان برای یک cabinetmaker بازنشسته است نسبتا ساکت است، به جز وزوز زنبورها و the گاه اسبی که به تاخت دور می شوند
[ترجمه گوگل]این محل مناسب برای یک کابینت بازنشسته است این نسبتا آرام است به جز برای وزوز زنبورها و گهگاه گاه به گاه اسب ها که در فاصله از هم شکسته اند

8. A carpenter, especially a cabinetmaker.
[ترجمه ترگمان]یک نجار، مخصوصا یک نجار
[ترجمه گوگل]یک نجار، به ویژه یک کابینت آشپزخانه

9. As good quality seasoned oak, it's worth a fortune to a cabinetmaker.
[ترجمه ترگمان]به اندازه یک درخت بلوط خوب، ارزش بخت و اقبال را دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان بلوط با کیفیت خوب، بلوط، ارزش یک ثروت به یک cabinetmaker

10. Death and life are neatly dovetailed by the supreme cabinetmaker of evolution.
[ترجمه ترگمان]مرگ و زندگی به خوبی با the عالی تکامل متفاوت است
[ترجمه گوگل]مرگ و زندگی به طور منظم توسط cabinetmaker تکامل تکامل می یابد

11. That's why I live in a cabin in the woods. It's miles away from the nearest bypass . It's the perfect place for a retired cabinetmaker .
[ترجمه ترگمان]به همین خاطره که توی یه کلبه توی جنگل زندگی می کنم کیلومترها دورتر از نزدیک ترین بایپس جای مناسبی برای یک cabinetmaker بازنشسته است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که من در کابین در جنگل زندگی می کنم فاصله دورتر از نزدیکتر از دور دور است این محل مناسب برای یک کابینت بازنشسته است


کلمات دیگر: