کلمه جو
صفحه اصلی

dallier


طفره زن، وراج

انگلیسی به فارسی

دلیر


طفره‌زن، وراج


انگلیسی به انگلیسی

• one who flirts; trifler, one who wastes time, one who dallies

جملات نمونه

1. He that dallies with enemy gives him leave to kill him.
[ترجمه ترگمان]اون that با دشمن اونو به کشتن میده تا اونو بکشه
[ترجمه گوگل]او که با دشمن است، او را ترک می کند تا او را بکشد

2. Don't dally along the way! We haven't got much time.
[ترجمه ترگمان]از این راه با dally نکن! وقت زیادی نداریم
[ترجمه گوگل]در طول مسیر نگذارید! ما وقت زیادی نداشتیم

3. He dallied with the idea of becoming an actor.
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که هنرپیشه شود
[ترجمه گوگل]او با این ایده تبدیل به یک بازیگر شد

4. She often dallies with the thought of going to live on the Long Island.
[ترجمه ترگمان]اغلب با فکر زندگی در لانگ آ یلند زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب با فکر رفتن به زندگی در جزیره لانگ می ماند

5. Don't dally over your meal, we don't want to miss our train.
[ترجمه ترگمان]از غذای تو سر در نیار ما نمی خواهیم train از دست بدیم
[ترجمه گوگل]بیش از وعده غذایی خود نگذارید، ما نمی خواهیم قطارمان را از دست بدهیم

6. The bureaucrats dallied too long.
[ترجمه ترگمان]The مدتی طولانی طفره رفته بودند
[ترجمه گوگل]بوروکرات ها بیش از حد طول می کشد

7. They dallied so long over whether to buy the car that it was sold to Jack.
[ترجمه ترگمان]مدتی در این باره بحث کردند که آیا برای خرید اتومبیل به جک فروخته خواهند شد یا نه
[ترجمه گوگل]آنها به مدت طولانی در مورد خرید ماشین که آن را به جک فروخته شد

8. It's cruel the way she just dallies with his affections.
[ترجمه ترگمان]این طوری ظالمانه است که فقط با affections حرف می زند
[ترجمه گوگل]این همان شیوه ای است که او با عواطفش درگیر می شود

9. They've dallied with the idea of touring round the world.
[ترجمه ترگمان]آن ها با ایده سفر به دور دنیا dallied کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها با ایده تور در سراسر جهان به توافق رسیده اند

10. Don't dally: we must move on.
[ترجمه ترگمان]صبر نکنید، باید حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]نگذارید: ما باید حرکت کنیم

11. She dallies over her work and rarely finishes it.
[ترجمه ترگمان]به ندرت کارش را تمام می کرد و به ندرت آن را تمام می کرد
[ترجمه گوگل]او به کار خود ادامه می دهد و به ندرت آن را به اتمام می رساند

12. They've been dallying with the idea for years.
[ترجمه ترگمان]سال ها با این ایده مشغول بودند
[ترجمه گوگل]آنها سالها با این ایده ازدواج کرده اند

13. Hurry up. We have already dallied away a part of the morning.
[ترجمه ترگمان] عجله کن ما قبلا یه بخشی از صبح رو کنسل کردیم
[ترجمه گوگل]عجله کن ما قبلا بخشی از صبح را در اختیار داشتهایم


کلمات دیگر: