1. prehistoric religions were little more than animism
مذاهب انسان های ماقبل تاریخ چیزی جز روح گرایی نبود.
2. Animism, the belief that the natural world is inhabited by spirits, is the driving force in Tuvan music.
[ترجمه ترگمان]Animism، اعتقاد به اینکه جهان طبیعی ارواح است، نیروی محرکه در موسیقی Tuvan است
[ترجمه گوگل]Animism، اعتقاد بر اینکه دنیای طبیعی توسط ارواح ساکن است، نیروی محرکه در موسیقی تووین است
3. This is the basis of animism, and animism is the basis of religion.
[ترجمه علی جادری] این پایه روح گرایی است و روح گرایی پایه دین است .
[ترجمه ترگمان]این اساس of است و animism اساس مذهب است
[ترجمه گوگل]این مبنای انیمیشنی است و انیمیشنگری اساس دین است
4. Lisu believe animism, Zu - Guang worship.
[ترجمه ترگمان]Lisu، animism، Zu - را باور کنید
[ترجمه گوگل]Lisu بر این باور است که animism، Zu-Guang عبادت است
5. From animism to naturalistic pantheism, there are various belief systems that deify the natural world.
[ترجمه ترگمان]از animism گرفته تا وحدت وجود naturalistic، سیستم های اعتقادی مختلفی وجود دارند که دنیای طبیعی را تضعیف می کنند
[ترجمه گوگل]از بینایی تا پانتئیسم طبیعی، سیستم های باور مختلف وجود دارد که جهان طبیعی را تحقیر می کنند
6. They have proposed that Israelite religion began as animism, the belief that every natural object is inhabited by a supernatural spirit.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کرده اند که مذهب Israelite به عنوان animism آغاز شد، اعتقاد به اینکه هر شی طبیعی با یک روح ماورای طبیعی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد کرده اند که مذهب اسرائیل به عنوان انیمیشنی آغاز شده است، اعتقاد بر این است که هر شی طبیعی با روحیات فراطبیعی ساکن است
7. Animism is common among primitive peoples.
[ترجمه ترگمان]Animism در میان مردم بدوی رایج است
[ترجمه گوگل]آدمیسم در میان مردم اولیه شایع است
8. This thesis explores the animism in The Old Man and the Sea.
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه به بررسی animism در پیرمرد و دریا می پردازد
[ترجمه گوگل]این پایان نامه به آزار و اذیت در 'پیرمرد و دریا' میپردازد
9. In modern arthropology, animism as a theory has little significance, other than historical.
[ترجمه ترگمان]در arthropology مدرن، animism به عنوان یک نظریه اهمیت کمی دارد، به غیر از تاریخی
[ترجمه گوگل]در انسان شناسی مدرن، انیمیشنگری به عنوان یک نظریه اهمیت کمی دارد، غیر از تاریخی
10. The belief on soul is the core of animism, and also the foundation of this theory.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به روح هسته of و اساس این نظریه است
[ترجمه گوگل]اعتقاد به روح هسته ای از تمایز و همچنین پایه و اساس این نظریه است
11. There is no theory which could go deep into human's mind animism.
[ترجمه ترگمان]هیچ نظریه ای نیست که بتونه به اعماق ذهن انسان نفوذ کنه
[ترجمه گوگل]هیچ تئوری ای وجود ندارد که بتواند عمیق به انزجار ذهن انسان باشد
12. I feel that Buddhism is more philosophy than religion, and Shintoism is a kind of Animism like that of the American Indian.
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که مذهب بودا فلسفه بیشتری نسبت به مذهب دارد و Shintoism نوعی of مانند سبک هندی آمریکایی است
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که بودیسم فلسفه بیشتری نسبت به مذهب است و شینتویزیت نوعی انیمیشینی مانند هندوستان است
13. The predominant religion is Theravada Buddhism which, along with the common Animism practiced among the mountain tribes, coexists peacefully with spirit worship.
[ترجمه ترگمان]مذهب غالب، مذهب بودا است که همراه با Animism رایج در میان قبایل کوهستانی به طور صلح آمیز با عبادت روح تمرین می کند
[ترجمه گوگل]مذهب غالب مذهب تمدن بودایی است که همراه با آنمیسم مشترک بین قبایل کوهی همکاری می کند و با پرستش روحانی مسالمت آمیز است