کلمه جو
صفحه اصلی

dolly


معنی : عروسک، چرخ کوچکی شبیه قرقره، کوبیدن پارچه با چوب رختشویی
معانی دیگر : (زبان کودکانه) عروسک، (مکانیک) دستگاه پرچ، پرچ ساز، (در پاتیل های شستشوی خاک معدنی و غیره) وسیله ی به هم زدن دیگ ها، پاتیل، به هم زن، آمیزگر، (تخته یا پهنه ای که بر چهار بلبرینگ یا چرخ کوچک سوار است و با آن اشیا را حمل می کنند) گردونه، باربر، بارکش، پایه ی سیار (که دوربین تلویزیون و فیلم برداری و غیره بر آن سوار است)، دالی، عروسک بزبان بچگانه، چر  کوچکی شبیه قرقره

انگلیسی به فارسی

عروسک (به زبان بچگانه)، کوبیدن پارچه با چوب رختشویی، چرخ کوچکی شبیه قرقره


دالی، عروسک، چرخ کوچکی شبیه قرقره، کوبیدن پارچه با چوب رختشویی


انگلیسی به انگلیسی

• toy baby, doll; low cart for moving heavy loads
dolly is a child's word for a doll.
a dolly or a dolly bird is a young woman who is considered to be very pretty but not very intelligent; an informal, old-fashioned expression that some people find offensive.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ارابه / دالی - گردونه - وسیله دوربین بر
[عمران و معماری] پشتگیر - زیرسری
[نساجی] بوبین - قرقره - لامل ( در بافندگی ) - ماشین جهت شستشوی طنابی پارچه
[ریاضیات] بوبین، صفحه ی چرخدار، آرایه ی مستحکم

مترادف و متضاد

عروسک (اسم)
dummy, toy, doll, puppet, dolly

چرخ کوچکی شبیه قرقره (اسم)
dolly

کوبیدن پارچه با چوب رختشویی (فعل)
dolly

handtruck


Synonyms: carrier, cart, pushcart


جملات نمونه

1. Dolly kept her voice carefully neutral.
[ترجمه ترگمان]دالی صدایش را به دقت خنثی کرد
[ترجمه گوگل]دالی صدای خود را کاملا خنثی کرد

2. Truly, Dolly has taken us into the age of biological control.
[ترجمه ترگمان]راستی دالی ما را به دوران کنترل بیولوژیکی برده
[ترجمه گوگل]درست است که دالی ما را به سن کنترل بیولوژیکی تبدیل کرده است

3. When Dolly tried to speak to Seb about his drinking, he refused to listen to her.
[ترجمه ترگمان]دالی کوشید تا درباره مشروب خوردن خود با او صحبت کند، از گوش دادن به او خودداری کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دالی سعی کرد با سیب صحبت کند و در مورد نوشیدنش صحبت کند، حاضر به گوش دادن به او نشد

4. She sounds like a dolly with some flesh on her bones.
[ترجمه ترگمان]مثل یک عروسک با یک تکه گوشت روی استخوان هایش است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد یک غلیظ با برخی از گوشت در استخوان های او

5. After his death, Dolly discovered he had sent two songs to a recording label.
[ترجمه ترگمان]پس از مرگش، دالی پی برد که دو ترانه برای یک برچسب ضبط فرستاده بود
[ترجمه گوگل]پس از مرگ او، دالی کشف کرد که دو آهنگ به یک برچسب ضبط فرستاده است

6. In one way, he and Dolly were two of a kind.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، او و دالی با هم مهربان بودند
[ترجمه گوگل]در یک راه، او و دالی دو نوع بودند

7. Dolly was a frequent visitor to the house and there would be long conferences.
[ترجمه ترگمان]دالی بازدید کننده زیادی به خانه داشت و در آنجا کنفرانس مفصلی برگزار می شد
[ترجمه گوگل]دالی بازدید کننده مکرر به خانه بود و کنفرانس های طولانی وجود خواهد داشت

8. The house where Victor lives with Dolly is cluttered with years of accumulated junk.
[ترجمه ترگمان]خانه ای که ویکتور در آن زندگی می کند با چند سال آشغال انباشته به هم انباشته شده است
[ترجمه گوگل]خانه ای که ویکتور با دالی زندگی می کند با سال های ناخواسته انباشته شده است

9. Dolly said his jokes still weren't very funny.
[ترجمه ترگمان]دالی گفت که jokes هنوز خیلی خنده دار نیستند
[ترجمه گوگل]دالی گفت جوک هایش هنوز خیلی خنده دار نبودند

10. Etty with her friend Dolly Murchie, had come on the scene.
[ترجمه ترگمان]Etty، با دوستش دالی Murchie، وارد صحنه شده بود
[ترجمه گوگل]اتی با دوستش دالی Murchie، در صحنه آمده است

11. I used to be a disco dolly.
[ترجمه ترگمان] من قبلا یه عروسک دیسکو بودم
[ترجمه گوگل]من یک دیسکو دالی بودم

12. Dolly at least is alive and well and her first lamb, Bonnie, seems eminently healthy and normal.
[ترجمه ترگمان]دالی دست کم زنده است و خوب و خوب، به و نی، به نظر می رسد که سالم و سالم به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]حداقل دالی حداقل زنده است و اولین بره اولش، بانی، به نظر می رسد فوق العاده سالم و طبیعی است

13. When Tom and Dolly returned inside the cottage all chance of speaking privately to Carrie disappeared.
[ترجمه ترگمان]وقتی تام و دالی به درون کلبه بازگشتند، تمام فرصت صحبت خصوصی با کری ناپدید شد
[ترجمه گوگل]وقتی تام و دالی در داخل کلبه برگشتند، تمام شانس صحبت کردن خصوصی به کری ناپدید شد

14. For us, the technology that produced Dolly has far wider significance.
[ترجمه ترگمان]برای ما، فناوری هایی که دالی را تولید کند اهمیت بیشتری دارد
[ترجمه گوگل]برای ما، تکنولوژی که دالی را تولید می کند اهمیت زیادی دارد

15. Dolly watched him, bedclothes up to her chin.
[ترجمه ترگمان]دالی به او نگاه می کرد، لحاف را زیر چانه خود کشیده بود
[ترجمه گوگل]دالی به او نگاه کرد، پتو را تا چانه اش

پیشنهاد کاربران

چرخ دستی


کلمات دیگر: