1. i tried to console the bereaved mother
کوشیدم مادر داغ دیده را تسلی بدهیم.
2. He tried to console her, but she kept saying it was all her own fault.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد او را تسلی بدهد، اما مدام می گفت همه اش تقصیر خودش است
[ترجمه گوگل]او سعی کرد او را متقاعد کند، اما او ادامه داد که این همه خطا بود
3. Nothing could console him when his pet dog died.
[ترجمه ترگمان]وقتی سگش مرد هیچ چیز نمی توانست او را تسلی دهد
[ترجمه گوگل]هیچ وقت نمی توانست او را هنگامی که سگ حیوان خانگی خود را می کشت، محکوم کند
4. No one could console her when Peter died.
[ترجمه ترگمان]وقتی پیتر مرد هیچ کس نمی توانست او را تسلی بدهد
[ترجمه گوگل]هیچکس نمیتواند زمانی که پیتر جان میرود کنارش بماند
5. This type of games console is starting to look well past its sell-by date .
[ترجمه ترگمان]این نوع کنسول بازی شروع به نگاه کردن به گذشته است - تا به امروز
[ترجمه گوگل]این نوع کنسول بازی شروع به نگاه کردن به تاریخ گذشته خود می کند
6. The car has an overhead console with a compass and outside temperature indicator.
[ترجمه ترگمان]خودرو دارای یک کنسول سربار با قطب نمای و نشانگر دمای خارج است
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای یک کنسول سرنشین دار با یک قطب نما و نشانگر دمای بیرونی است
7. We tried to console her when her dog died.
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم که اون رو تسلی بدیم وقتی که سگش مرد
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم وقتی که سگش درگذشت، کنسل کن
8. I tried to console her with a box of chocolates.
[ترجمه سارا] من سعی کردم با یک جعیه شکلات او را تسلی دهم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم او را با یک جعبه شکلات تسلی دهم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم با یک جعبه شکلات از او کنسول بگیرم
9. I can console myself with the fact that I'm not alone.
[ترجمه ترگمان]می توانم با این حقیقت که تنها نیستم تسکین دهم
[ترجمه گوگل]من می توانم خودم را با این واقعیت که من تنها نیستم را نداشته باشم
10. A COBOL mnemonic name associated with the console typewriter.
[ترجمه ترگمان]یک نام mnemonic کوبول که با ماشین تحریر console مرتبط است
[ترجمه گوگل]یک اسم منجمی COBOL مرتبط با ماشین تحریر کننده کنسول
11. We tried to console her when her mother died but it was very difficult.
[ترجمه ترگمان]وقتی مادرش مرد، سعی کردیم او را تسلی دهیم، اما بسیار مشکل بود
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم وقتی که مادرش فوت کرد کنسل شد اما خیلی دشوار بود
12. Console yourself with the thought that you did your best.
[ترجمه ترگمان]با این فکر که تو بهترین کار را کردی
[ترجمه گوگل]خودتان را با این فکر که شما بهترین کار را انجام دادید، متقاعد کنید
13. Our tester had a center console with deep storage, a dual cupholder and a clipboard holder.
[ترجمه ترگمان]tester ما یک کنسول مرکزی با ذخیره سازی عمیق، یک cupholder دوگانه و یک نگهدارنده clipboard داشت
[ترجمه گوگل]تستر ما دارای یک کنسول مرکز با ذخیره سازی عمیق، یک کاسه دوگانه و نگهدارنده کلیپ بورد بود
14. The console is not intended as a pattern storage system.
[ترجمه ترگمان]این کنسول به عنوان یک سیستم ذخیره الگو در نظر گرفته نمی شود
[ترجمه گوگل]کنسول به عنوان یک سیستم ذخیره سازی الگو نیست