کلمه جو
صفحه اصلی

aperture


معنی : روزنه، دهانه، گشادگی، سوراخ، دهانه یا سوراخ
معانی دیگر : گشودگی، (در دوربین عکاسی و تلسکوپ و غیره) منفذ (که نور از آن عبور می کند)، قطر این منفذ، دریچه، دیافراگم، دهانه یا سورا

انگلیسی به فارسی

روزنه


دهانه یا سوراخ، روزنه، گشادگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: apertural (adj.), apertured (adj.)
(1) تعریف: a narrow opening, such as a hole, crack, gap, or slit.
مترادف: crack, opening, slit
مشابه: air hole, chink, cleft, eye, eyehole, eyelet, gap, hole, orifice, outlet, peephole, pore, spiracle, vent

- An aperture in the wall allowed us to peek into the room.
[ترجمه ترگمان] یک دیافراگم در دیوار به ما اجازه داد تا نگاهی به داخل اتاق بیندازم
[ترجمه گوگل] دیافراگم در دیوار اجازه داد ما را به داخل اتاق بچرخانیم

(2) تعریف: an opening, often adjustable, that controls the amount of light reaching the lens on a camera or other optical instrument.
مشابه: eye, filter, opening, stop

• opening; circular hole that controls the amount of light entering a camera
an aperture is a very narrow hole or gap.

دیکشنری تخصصی

[سینما] دهنه / روزنه - دهانه نوری عدسی - عدسی جمع کننده - دهانه (عدسی ) - دهانه - دریچه - دریچه دیافراگم
[عمران و معماری] روزنه - شکاف
[برق و الکترونیک] دهانه شکاف یا روزانه ای که الکترون ها، نور، امواج رادیویی یا سایر تابش ها از ان عبور می کنند . در یک لامپ کاتدی، دهانه ی تفنگ الکترونی اندازه ی بایکه ی الکترونی را تعیین می کند . دهانه ی دوربین تلویزیونی، قطر موثر عدسی ای است که مقدار نور وارد شده به لامپ دوربین را کنترل می کند . ابعاد دهنی شیپوره یا بازتابنده ی سهموی در آنتن ریز موج نیز مشخص کننده ی دهانه ی آن است . - دهانه، روزنه، شکاف
[زمین شناسی] گشایش ،روزنه دید،شکاف دید،دهانه یا سوراخ ،روزنه ،گشادگی دهانه ای به نسبت بزرگ بر روی آخرین حجره تشکیل شده صدفی از روزن بران(فرامینفرها)
[ریاضیات] روزنه، شکاف، سوراخ
[معدن] چشمه سرند (دانه بندی) - بازشدگی (مکانیک سنگ)

مترادف و متضاد

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

دهانه (اسم)
eye, throat, mouthpiece, aperture, mouth, opening, spout, outfall, bridle, jet, embouchure, ostiole

گشادگی (اسم)
aperture

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

دهانه یا سوراخ (اسم)
aperture

hole


Synonyms: breach, break, chasm, chink, cleft, crack, cut, eye, fissure, gap, gash, interstice, opening, orifice, outlet, passage, perforation, pinhole, puncture, rift, rupture, slash, slit, slot, space, vent


جملات نمونه

1. aperture lens
عدسی دهانه

2. pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub
یک قطره روغن در روزنه ی توپی چرخ بچکان.

3. The camera adjusts the lens aperture and shutter speed automatically.
[ترجمه ترگمان]دوربین دیافراگم لنز و سرعت شاتر را به طور خودکار تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]دوربین دوربین دیافراگم لنز و سرعت شاتر را به صورت خودکار تنظیم می کند

4. Binoculars of this aperture are very expensive.
[ترجمه ترگمان]binoculars این دیافراگم بسیار گران هستند
[ترجمه گوگل]دوربین این دیافراگم بسیار گران است

5. The soldier fired the rifle through a narrow aperture in a pile of sandbags.
[ترجمه ترگمان]سرباز تفنگ را از طریق یک روزنه باریک در میان کیسه های شنی پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]سرباز از طریق یک دیافراگم باریک در شمع کیسه های شن و ماسه شلیک کرد

6. For flash photography, set the aperture at f.
[ترجمه ترگمان]برای عکاسی فلاش، دیافراگم را در f تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]برای عکاسی فلاش، دیافراگم را در f تنظیم کنید

7. Into this aperture a droplet of mercury was poured.
[ترجمه ترگمان]در این دیافراگم یک قطره از جیوه ریخته شد
[ترجمه گوگل]در این دیافراگم یک قطره جیوه ریخته شد

8. This was a covering curtain with a central aperture which left the arena open to the sky.
[ترجمه ترگمان]این یک پرده پوششی با یک دیافراگم مرکزی بود که عرصه را به سمت آسمان باز گذاشت
[ترجمه گوگل]این یک پوشش پرده با یک دیافراگم مرکزی بود که عرصه را به آسمان باز کرد

9. What aperture are you using?
[ترجمه ترگمان]کدام دیافراگم را استفاده می کنید؟
[ترجمه گوگل]کدام دیافراگم شما استفاده می کنید؟

10. Binoculars of this aperture cost a great deal of money.
[ترجمه ترگمان]این دیافراگم مقدار زیادی از پول را هزینه می کند
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی این دیافراگم هزینه زیادی را صرف می کند

11. I had to get the aperture right.
[ترجمه ترگمان]باید سوراخ رو درست می کردم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم دیافراگم درست کنم

12. Presumably there was a glazed aperture in the back to illuminate the upper deck.
[ترجمه ترگمان]احتمالا یک دریچه شیشه ای در عقب برای روشن کردن عرشه بالایی وجود داشت
[ترجمه گوگل]احتمالا یک دیافراگم شیشه ای در پشت برای روشن کردن عرشه بالایی وجود دارد

13. In a sort of aperture she saw a white baby hanging upside down from a nail of light.
[ترجمه ترگمان]در یک نوع دیافراگم، یک کودک سفید را دید که وارونه آویزان بود و از میخ نور آویزان بود
[ترجمه گوگل]در یک نوع دیافراگم او یک کودک سفید را دید که از ناخن نور از روی آن سرازیر شد

14. Lightning flickered in the ragged aperture where the ground-floor staircase door had been.
[ترجمه ترگمان]رعد و برق در سوراخ ناصاف زمین، جایی که در طبقه همکف بود، سوسو می زد
[ترجمه گوگل]رعد و برق در دیافراگم که در آن درب راه پله ی طبقه ی پایین بود فریاد زد

Pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub.

یک قطره روغن در روزنه‌ی توپی چرخ بچکان.


If you use a larger aperture, the picture will come out better.

اگر دریچه دوربین را بازتر کنی عکس بهتر در خواهد آمد.


aperture lens

عدسی دهانه


پیشنهاد کاربران

( عکاسی ) دیافراگم


کلمات دیگر: