اسم ( noun )
حالات: choruses
عبارات: in chorus
• (1) تعریف: an ensemble of singers.
• مترادف: choir, chorale, choristers
• مشابه: ensemble, glee club, singers
- Our chorus is giving a special concert at Christmas.
[ترجمه زهرا] گروه سرود ما یک کنسرت ویژه در کریسمس ارائه میـدهد.
[ترجمه artin] گروه کر ما در حال برگزاری کنسرت ویژه در کریسمس است.
[ترجمه M.M] گروه سرود ما یک کنسرت خاص در کریسمس ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] گروه کر ما در کریسمس یک کنسرت خاص را برگزار می کند
[ترجمه گوگل] کوروش ما یک کنسرت ویژه در کریسمس ارائه می دهد
- He sang in the high school chorus.
[ترجمه حسین موسوی] او در گروه سرود مدرسه آواز خواند
[ترجمه زهرا] او در گروه سرود دبیرستان آواز خواند
[ترجمه b.kosar2006] او در گروه کر دبیرستان آواز خواند.
[ترجمه ترگمان] او با آواز دسته جمعی دبیرستان آواز می خواند
[ترجمه گوگل] او در کورس دبیرستان آواز خواند
• (2) تعریف: an ensemble of singers and dancers, as in operas and musical comedies.
• مترادف: ensemble
• مشابه: corps, troupe
- She had hoped for a leading role, but she had to be satisfied to be in the chorus.
[ترجمه امیرمحمد خداکرمی] او دوست داشت نقش مهمی داشته باشد اما باید در کورس شرکت کند
[ترجمه ترگمان] او امیدوار بود که نقش اصلی را بازی کند، اما باید از آواز خواندن راضی باشد
[ترجمه گوگل] او نقش مهمی را امیدوار کرد، اما او مجبور شد راضی باشد که در کورس شرکت کند
• (3) تعریف: a musical composition meant to be sung by a large number of people.
• مترادف: chorale
• مشابه: counterpoint, harmony, ode, polyphony
- The "Hallelujah" chorus is the most well-known part of Handel's oratorio.
[ترجمه ترگمان] همسرایی \"Hallelujah\" برجسته ترین قسمت از این اوراتوریو هندل است
[ترجمه گوگل] جشن هالوویا یکی از مشهورترین بخشهای هادلو است
• (4) تعریف: a repeated section of a song, often sung in unison after a soloist sings the different verses.
• مترادف: burden, refrain
• مشابه: repetition, response
- Everyone knows the words to the chorus.
[ترجمه ترگمان] همه این کلمات را با آواز می خوانند
[ترجمه گوگل] هر کس کلمات را به کورس می داند
• (5) تعریف: a speech or other utterance made by a number of people at the same time.
• مشابه: consonance, harmony, unison
- The suggestion met with a chorus of disapproval.
[ترجمه ترگمان] این پیشنهاد با یک گروه پر از نارضایتی آشنا شد
[ترجمه گوگل] پیشنهاد با نارضایتی همراه شد
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: choruses, chorusing, chorused
• : تعریف: to sing or say in chorus.
• مشابه: chant
- "Yes, sir!" the soldiers chorused.
[ترجمه ترگمان] بله قربان سربازان گفتند:
[ترجمه گوگل] 'بله قربان!' سربازان متهم شدند