1. the conductor of the orchestra bowed to the audience
رهبر ارکستر به حضار تعظیم کرد.
2. a masterful orchestra conductor
رهبر ارکستر پر تحکم
3. copper is a good conductor
مس رسانای خوبی است.
4. we are waiting for the conductor to give us a lead
منتظر رهبر ارکستر هستم که ما را رهبری کند.
5. a wire can be a linear conductor
سیم می تواند یک رسانای طولی باشد.
6. The bus conductor is being reviled by a rude man.
[ترجمه Mitra] کمک راننده قطار از سوی مرد بی ادبی مورد بی احترامی قرار گرفت.
[ترجمه ترگمان]رهبر قطار به وسیله یک مرد بی ادب از او دوری می کند
[ترجمه گوگل]هادی اتوبوس توسط یک مرد بی ادب سوگواری می شود
7. The woman conductor kindly responded to my question.
[ترجمه Moeip] راهنمای زن با لطافت و مهربانی، سوال مرا پاسخ داد.
[ترجمه ترگمان]راهنما با مهربانی به سوال من جواب داد
[ترجمه گوگل]مربی زن مهربانانه به سوال من پاسخ داد
8. Wood is a poor conductor of heat.
[ترجمه غ] چوب رسانای گرمای ضعیف است
[ترجمه SSSsss] چوب خیلی کم رسانای گرما است
[ترجمه ترگمان]وود a از گرمای هوا است
[ترجمه گوگل]چوب یک گرما ضعیف است
9. 'Tickets please!' bawled the conductor.
[ترجمه Milad] مسئول بلیط قطار گفت:بلیط لطفا!
[ترجمه ترگمان]بلیط لطفا رهبر ارکستر فریاد زد:
[ترجمه گوگل]لطفا بلیط بپردازید! هادی هجوم آورد
10. After the orchestra had tuned up, the conductor walked on to the stage.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه ارکستر به صدا درآمد، رهبر ارکستر به روی صحنه رفت
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه ارکستر تنظیم کرد، هادی وارد مرحله شد
11. The conductor blew his whistle, and the tram stopped.
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر سوت خود را زد و ترن متوقف شد
[ترجمه گوگل]هادی سوتش را لرزاند و تراموا متوقف شد
12. He became a world famous conductor.
[ترجمه Sadra] او به بهترین رهبر ارکستر جهان تبدیل شد
[ترجمه شیما فرشادی] او به سرشناس ترین ( معروف ترین ) رهبر ارکستر جهان تبدیل شد
[ترجمه ش85.74] او ( مذکر ) به معروف ترین رهبر ارکستر جهان تبدیل شد
[ترجمه بدون نام] او یک رهبر ارکستر مشهور جهان شد
[ترجمه ترگمان]او به رهبر مشهوری تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او به سرشناس معروف جهان تبدیل شد
13. The conductor waited for dead silence before commencing the performance.
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر قبل از شروع اجرای اجرا در سکوت منتظر ماند
[ترجمه گوگل]هادی پیش از آغاز عملکرد به سکوت مرده منتظر ماند
14. Coming onto the platform now is tonight's conductor, Jane Glover.
[ترجمه ترگمان]رفتن به سکوی ایستگاه اکنون رهبر ارکستر، جین گلاور \"است\"
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بر روی پلت فرم، سرپرست امشب، جین گلور است
15. Wood is a poor conductor of sound.
[ترجمه ترگمان]وود رهبر ضعیف صدا است
[ترجمه گوگل]چوب یک صدا ضعیف است
16. Under its new conductor, the orchestra has established an international reputation.
[ترجمه ترگمان]این ارکستر، تحت رهبری جدید خود، شهرتی بین المللی کسب کرده است
[ترجمه گوگل]ارکستر تحت رهبر جدید خود یک شهرت بین المللی ایجاد کرده است
17. There's nothing quite like a real train conductor to add color to a quotidian commute.
[ترجمه ترگمان]چیزی شبیه به یک رهبر قطار واقعی وجود ندارد که رنگ را به رفت و آمد quotidian اضافه کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز کاملا شبیه یک قطار واقعی قطار برای اضافه کردن رنگ به رفت و آمد کویتی است