کلمه جو
صفحه اصلی

collimation

انگلیسی به فارسی

کیمیتی


انگلیسی به انگلیسی

• adjustment; parallelism

دیکشنری تخصصی

[سینما] همخط سازی
[عمران و معماری] کلیماسیون
[برق و الکترونیک] موازی سازی 1. همترازی دقیق سیستم مکانیکی آنتن رادار از طریق مقایسه آن با وسیله ای اپتیکی که روی نقاطی با سمت و ارتفاع معین همتراز شده است . 2. . فرایند متمرکز کردن پرتوهای نور یا مسیر الکتورنها یا ذرات دیگر در یک باریکه موازی .

جملات نمونه

1. To realize the automatic collimation of missile by using image processing, direct focusing mode is used, and the part definition of image is computed to achieve automatic focusing.
[ترجمه ترگمان]برای تشخیص خودکار اتوماتیک موشک با استفاده از پردازش تصویر، حالت فوکوس مستقیم مورد استفاده قرار می گیرد و تعریف بخشی از تصویر برای دستیابی به تمرکز خودکار محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]برای تحقق کادمیم خودکار موشک با استفاده از پردازش تصویر، حالت تمرکز مستقیم استفاده می شود و تعریف قسمت از تصویر برای دستیابی به تمرکز اتوماتیک محاسبه می شود

2. The method of automatic collimation of multispectral and multibeam axes—infrared, TV and lase axes is introduced in this paper.
[ترجمه ترگمان]روش of اتوماتیک multispectral و multibeam محور مادون قرمز، تلویزیون و محور lase در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه گوگل]روش کالیمایی اتوماتیک محورهای چندشاخه و چندبامی مادون قرمز، تلویزیون و محورهای لیز در این مقاله معرفی شده است

3. Dynamic collimation includes three parts: position identification, dynamic scanning and automatic collimation.
[ترجمه ترگمان]collimation پویا شامل سه بخش است: شناسایی موقعیت، اسکن دینامیک و collimation خودکار
[ترجمه گوگل]کولیمیشن پویا شامل سه قسمت تشخیص موقعیت، اسکن دینامیکی و سفارشی خودکار است

4. Results The best appropriate parameter was 10 mm collimation, 10 mm interval, 120 kV, 50 mA.
[ترجمه ترگمان]نتایج بهترین پارامتر مناسب ۱۰ mm collimation، فاصله ۱۰ mm، ۱۲۰ mA، ۵۰ mA است
[ترجمه گوگل]نتایج بهترین پارامتر مناسب 10-15 میلیمتر کولیمیت، فاصله 10 میلیمتر، 120 کیلو ولت، 50 میلی آمپر بود

5. COMA is caused by misaligned optics, and good collimation will cure it.
[ترجمه ترگمان]COMA توسط optics misaligned ایجاد می شود، و collimation خوب آن را درمان خواهد کرد
[ترجمه گوگل]COMA بوسیله اپتیک ناهماهنگ ایجاد می شود و کولیمیت خوب آن را درمان می کند

6. The results show that a self - collimation guideway grinder is of excellent machining accuracy accuracy.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که grinder collimation grinder دارای دقت دقیقی در ماشین کاری است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که یک چرخ دنده ای از خود کیمیایی از دقت دقیق ماشینکاری برخوردار است

7. Single wavelength collimation transmittance experiment is designed and conducted, with total effective attenuation coefficient of tissue phantoms being obtained.
[ترجمه ترگمان]یک آزمایش انتقال طول موج منفرد طراحی و اجرا می شود، با مجموع ضریب میرایی موثر بر روی اشباح بافتی به دست می آید
[ترجمه گوگل]آزمایش انتقال کالیمایی تنها طول موج با توجه به ضرایب کاهش موثر فانتوم بافت طراحی شده و انجام شده است

8. Collimation must be capable of being checked in the field.
[ترجمه ترگمان]Collimation باید قادر باشد که در میدان بازرسی شود
[ترجمه گوگل]Collimation باید بتواند در این زمینه بررسی شود

9. Experimental results show that this collimation measurement method has high accuracy and good repetition, and can be used in the stripe precise inspection of code-bar invar grade rod.
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی نشان می دهد که این روش اندازه گیری collimation دارای دقت بالا و تکرار خوبی است و می تواند در نوار باند دقیق میله کلاس invar استفاده شود
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی نشان می دهد که این روش اندازه گیری کولیمیت دارای دقت بالا و تکرار خوب است و می تواند در بازرسی دقیق باربره کدور bar استفاده شود

10. Additional collimation after the patient to further define the image width, whether an absorbent material or electronic, causes radiation dose to the patient to be wasted.
[ترجمه ترگمان]collimation اضافی بعد از بیمار برای تعریف بیشتر عرض تصویر، چه ماده جاذب و چه الکترونیکی، باعث کاهش دوز تشعشع به بیمار می شود تا هدر برود
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه بیمار برای تعریف بیشتر عرض تصویر، یک ماده جذب کننده یا الکترونیک، اضافی کیمیاسیون را به بیمار منتقل می کند، باعث می شود که دوز تابش دهنده از بین برود

11. The principle of collimation is analyzed. The influence of the small wedge angle of the plane parallel plate and the lateral shearing width upon judging laser collimation are discussed.
[ترجمه ترگمان]اصل of تحلیل شده است تاثیر زاویه گوه ای کوچک صفحه موازی صفحه و عرض برشی عرضی بر روی collimation لیزر مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اصل کولیمیتی تجزیه و تحلیل می شود تأثیر زاویه گوه کوچک ورق موازی هواپیما و عرض قاعده جانبی بعد از قضاوت کولیمیت لیزر مورد بحث قرار گرفته است

12. Objective: To investigate the optimal scan parameter (collimation and pitch) and the reconstructive method in multislice spiral CT portography (MSCTP).
[ترجمه ترگمان]هدف: برای بررسی پارامتر اسکن بهینه (collimation و گام)و روش ترمیمی در CT spiral portography (MSCTP)
[ترجمه گوگل]هدف: برای بررسی پارامتر اسکن بهینه (کولیمیت و زمین) و روش بازسازی در پورتوگرافی سی تی اسپیگال چندتایی (MSCTP)

13. To realize the automatic collimation of missile by using image pressing, direct focusing mode is used, and the part definition of image is computed to achieve automatic focusing.
[ترجمه ترگمان]برای تشخیص خودکار اتوماتیک موشک با استفاده از فشار تصویر، حالت فوکوس مستقیم مورد استفاده قرار می گیرد و تعریف بخشی از تصویر برای دستیابی به تمرکز خودکار محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]برای تحقق کولتیوم اتوماتیک موشک با استفاده از فشار دادن تصویر، حالت تمرکز مستقیم مورد استفاده قرار می گیرد و تعریف قسمت از تصویر برای دستیابی به تمرکز اتوماتیک محاسبه می شود

14. The collimation and focus systems discussed in this paper are the important components of the synchronal radiation equipment which can change the direction of X ray and focus it.
[ترجمه ترگمان]سیستم های تمرکز و تمرکز بحث شده در این مقاله اجزای مهم تجهیزات تشعشع synchronal هستند که می توانند جهت اشعه ایکس را تغییر دهند و بر روی آن متمرکز شوند
[ترجمه گوگل]سیستم های تلفیقی و تمرکز مورد بحث در این مقاله اجزای مهم تجهیزات رادیویی سنکرون است که می تواند جهت اشعه ایکس را تغییر داده و آن را متمرکز کند

پیشنهاد کاربران

collimation ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: موازی سازی
تعریف: هم‏راستا کردن با یک خط یا در یک جهت


کلمات دیگر: