کلمه جو
صفحه اصلی

documentary


معنی : مستند، سندی، مدرکی، مبنی بر مدرک یا سند
معانی دیگر : وابسته به سند و مدرک، مدلل، موثق، (اقتصاد) اسنادی

انگلیسی به فارسی

مستند، مدرک‌دار، مبنی بر مدرک یا سند


فیلم مستند


مستند، سندی، مدرکی، مبنی بر مدرک یا سند


انگلیسی به انگلیسی

• documentary film or television program, informational film or television program based on actual events
pertaining to or consisting of documents; relating to or using documentation in literature or art; based on actual events or factual information
a documentary is a radio or television programme or a film, which gives information about a particular subject.
documentary evidence consists of written information.

دیکشنری تخصصی

[سینما] مستند - فیلم مستند

مترادف و متضاد

مستند (صفت)
documentary

سندی (صفت)
documentary

مدرکی (صفت)
documentary, evidential

مبنی بر مدرک یا سند (صفت)
documentary

investigative report


Synonyms: account, broadcast, docudrama, feature, film, information, narrative


جملات نمونه

1. documentary credits
اعتبارات اسنادی

2. do you have any documentary proof?
آیا دلیل مستندی دارید؟

3. She has made a television documentary on poverty in our cities.
[ترجمه ترگمان]او یک فیلم مستند تلویزیونی در مورد فقر در شهرهای ما ساخته است
[ترجمه گوگل]او مستند تلویزیونی درباره فقر در شهرهای ما ساخته است

4. The documentary offers an insight into the everyday lives of millions of ordinary Russian citizens.
[ترجمه موسی] این فیلم مستند بینشی از زندگی روزمره میلیون ها شهروند عادی روسیه ارائه می دهد.
[ترجمه ترگمان]این مستند تصویری از زندگی روزمره میلیونها شهروند عادی روسی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]مستند ارائه می دهد بینش زندگی روزمره میلیون ها نفر از شهروندان عادی روسیه

5. The documentary went through all the graphic details of the operation in unsparing detail.
[ترجمه ترگمان]این مستند از طریق تمام جزئیات گرافیکی این عملیات، به طور دقیق، مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مستند از طریق تمام جزئیات گرافیکی این عملیات در جزئیات بی نظیری گذشت

6. In the absence of detailed documentary evidence, we can only make inferences about Minoan religion.
[ترجمه ترگمان]در صورت فقدان شواهد مستند دقیق، ما تنها می توانیم inferences درباره مذهب Minoan ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]در غیاب شواهد مستند مستند، ما می توانیم تنها در مورد دین مینو نتیجه گیری کنیم

7. A local film crew is making a documentary about volcanoes.
[ترجمه ترگمان]یک گروه فیلم محلی یک فیلم مستند در مورد آتش فشان می سازد
[ترجمه گوگل]خدمه فیلم محلی تهیه مستند درباره آتشفشان ها را انجام می دهد

8. I watched a documentary on the Civil War.
[ترجمه ترگمان]من مستندی درباره جنگ داخلی را تماشا کردم
[ترجمه گوگل]من یک فیلم مستند در جنگ داخلی تماشا کردم

9. It took them six weeks to film the documentary.
[ترجمه ترگمان]برای فیلم مستند شش هفته طول کشید
[ترجمه گوگل]آنها مدت شش هفته برای فیلمبرداری مستند ساخته شدند

10. Tonight PBS will air a documentary called "Democracy In Action".
[ترجمه ترگمان]امشب PBS مستندی به نام \"دموکراسی در عمل\" را پخش خواهد کرد
[ترجمه گوگل]PBS امشب یک مستند به نام 'دموکراسی در عمل' را پخش خواهد کرد

11. Names of people in the documentary were changed to preserve anonymity.
[ترجمه ترگمان]نام افرادی که در این فیلم مستند شده بودند تا نامش فاش نشود، تغییر یافت
[ترجمه گوگل]نام افراد در مستند به منظور حفظ نامحدود تغییر داده شد

12. The documentary turned the spotlight on the low wages paid to manual workers.
[ترجمه ترگمان]این مستند متوجه دست مزد پایین پرداختی به کارگران دستی شد
[ترجمه گوگل]این مستند، توجه کمترین دستمزد به کارگران دستمزد را جلب کرد

13. The documentary was an example of investigative journalism at its best.
[ترجمه ترگمان]این مستند نمونه ای از خبرنگاری تحقیقی است که در بهترین حالت خود قرار دارد
[ترجمه گوگل]مستند نمونه ای از روزنامه نگاری تحقیقی بود که در بهترین حالت بود

14. She also narrated a documentary about the Kirov Ballet School.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک مستند را در مورد مدرسه باله Kirov تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین مستند دربارهی مدرسه بالتار کورو را روایت کرد

15. They showed a documentary on animal communication.
[ترجمه ترگمان]آن ها مستندی درباره ارتباط حیوانات نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها یک مستند در مورد ارتباط حیوانات نشان دادند

documentary evidence

(حقوق) مدارک، دلایل کتبی


پیشنهاد کاربران

مستند
documentary

A film that give in fornation about a porticolor subject

مستنـــد: )

It's about animals and the way people live
درمورد حیوانات و طرز زندگی مردم است
رازبقا

a film about animals

کسی میدنه documented citizen چی میشه؟

شاهد معتبر

فیلم یا برنامه مستند


documentary ( noun ) =فیلم مستند

Definition =یک فیلم یا برنامه تلویزیونی یا رادیویی که حقایق و اطلاعات مربوط به یک موضوع را ارائه می دهد/

examples:
1 - There were some interesting interviews in the documentary
در این فیلم مستند مصاحبه های جالبی انجام شده است.
2 - We watched a documentary about Africa.
ما یک فیلم مستند درباره آفریقا تماشا کردیم.
3 - The documentary took a fresh look at the life of Darwin.
این فیلم مستند نگاه تازه ای به زندگی داروین داشت.
4 - They showed a documentary on animal communication.
آنها یک فیلم مستند از ارتباطات حیوانات را نشان دادند ( نمایش دادند ) .
5 - We're compiling some facts and figures for a documentary on the subject.
ما در حال جمع آوری برخی از واقعیات ( حقایق ) و آمار برای یک فیلم مستند در این زمینه هستیم.

documentary ( adj ) = مکتوب، مستند

Definition = به صورت اسناد/دادن حقایق و اطلاعات در مورد یک موضوع در قالب یک فیلم یا برنامه تلویزیونی یا رادیویی/متشکل از اسناد رسمی یا سایر مطالب کتبی یا چاپی/

documentary evidence = اسناد مکتوب، شواهد مستند

examples:
1 - Human rights campaigners have discovered documentary evidence of torture.
فعالان حقوق بشر شواهد مستند شکنجه را کشف کرده اند.
2 - Most of her movies have a documentary style.
بیشتر فیلم های او سبک مستند دارند.



Documentry : is a program which talks
. . . . , about the nature , animals life , culture


کلمات دیگر: