کلمه جو
صفحه اصلی

commentary


معنی : تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد
معانی دیگر : گزاره، گزارش، گزارنامه، حواشی، (معمولا در جمع) شرح تاریخ برمبنای تجربیات شخصی، درجمع گزارش رویداد

انگلیسی به فارسی

تفسیر، تقریظ، رشته یادداشت، (در جمع) گزارش رویداد


تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: commentaries
(1) تعریف: a series of explanatory or interpretive remarks or comments.
مترادف: annotation, gloss, notes
مشابه: exegesis, explanation, marginalia, note

- We listened to commentary on the works of art as we went through the museum.
[ترجمه ترگمان] ما به تفسیر آثار هنری به هنگام عبور از موزه گوش می دادیم
[ترجمه گوگل] ما از طریق موزه به تفسیر آثار هنری گوش می دادیم

(2) تعریف: something that serves as an example or illustration.
مشابه: example, illustration, reflection

- The shooting in the school is a sad commentary on the state of the world.
[ترجمه ترگمان] عکاسی در این مدرسه تفسیری غم انگیز از وضعیت جهان است
[ترجمه گوگل] تیراندازی در مدرسه یک تفسیر غم انگیز در مورد وضعیت جهان است

(3) تعریف: (usu. pl.) a chronicle or series of records.
مترادف: chronicle, history, record
مشابه: account, documentation, journal, narrative

- The commentaries of explorers provide a rich historical resource.
[ترجمه چکامه] گزارشات جهانگردان منابع غنی تاریخی ای را فراهم کرده اند.
[ترجمه ترگمان] تفسیر of یک منبع تاریخی غنی را فراهم می کند
[ترجمه گوگل] تفسیر کاوشگران منابع تاریخی غنی را ارائه می دهد

• series of remarks; explanation (often written in essay or book form)
a commentary is a description of an event that is broadcast on radio or television while the event is taking place.
a commentary is also a book or article which explains or discusses something.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بیان توصیفی - گفتار - گفتاری

مترادف و متضاد

تفسیر (اسم)
explanation, exposition, gloss, comment, annotation, interpretation, commentary, exegesis, translation, paraphrase, version, rendition, rendering

تقریظ (اسم)
commentary

سفرنگ (اسم)
gloss, commentary, glossary

رشته یادداشت (اسم)
commentary

گزارش رویداد (اسم)
commentary

analysis


Synonyms: annotation, appreciation, comment, consideration, criticism, critique, description, discourse, exegesis, explanation, exposition, gloss, narration, notes, obiter dictum, observation, remark, review, treatise, voice-over


جملات نمونه

1. his commentary on the bible is very famous
سفرنگی که او بر انجیل نوشته بسیار معروف است.

2. his commentary was given as a balance to the publicity against the president
تفسیر او را به عنوان پارسنگ در مقابل تبلیغات مخالف رئیس جمهور ارائه دادند.

3. a news commentary with a definite anti-government slant
یک تفسیر سیاسی با محتوای کاملا ضد دولتی

4. a running commentary
تفسیر بدون وقفه

5. news and news commentary
خبر و تفسیر خبر

6. The commentary on the Olympic games was much better on the other channel.
[ترجمه ترگمان]گزارش بازی های المپیک بسیار بهتر از دیگر کانال ها بود
[ترجمه گوگل]تفسیر در بازی های المپیک خیلی بهتر از کانال دیگر بود

7. Our reporters will give a running commentary on the election results as they are announced.
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران ما گزارش اجرایی در مورد نتایج انتخابات را که اعلام شده است، ارائه خواهند داد
[ترجمه گوگل]خبرنگاران ما در مورد نتایج انتخابات همانطور که اعلام می شوند، در حال بررسی است

8. His running commentary on the football match was excellent.
[ترجمه ترگمان]گزارش اجرایی او در مورد مسابقه فوتبال بسیار عالی بود
[ترجمه گوگل]تظاهرات در حال اجرا در مسابقه فوتبال بسیار عالی بود

9. He kept up a running commentary on everyone who came in or went out.
[ترجمه ترگمان]او به هر کسی که وارد شده یا خارج می شد، تفسیری اجرا می کرد
[ترجمه گوگل]او تا به حال در حال تظاهرات در حال اجرا برای هر کس که آمد و یا بیرون رفت

10. He is giving the commentary on the basketball game.
[ترجمه ترگمان]او در حال ارائه گزارش در مورد بازی بسکتبال است
[ترجمه گوگل]او تفسیر بازی بسکتبال را داده است

11. That programme will include live commentary on the England-Ireland game.
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل تفسیر زنده از بازی انگلیس - ایرلند خواهد بود
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل تفسیر زنده در بازی انگلیس-ایرلند خواهد شد

12. The petty quarrels were a sad commentary on the state of the government.
[ترجمه ترگمان]نزاع های کوچک تفسیری غم انگیز از وضعیت دولت بود
[ترجمه گوگل]نزاع های جزئی یک تفسیر غم انگیز در مورد دولت بود

13. My small son kept up a running commentary for the whole trip.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچکم تمام مدت سفر را تفسیر می کرد
[ترجمه گوگل]پسر کوچکم یک نظریه در حال اجرا را برای کل سفر حفظ کرد

14. BBC1 will give a live commentary on the election results.
[ترجمه ترگمان]از BBC۱ a یک گزارش زنده در مورد نتایج انتخابات ارائه خواهد داد
[ترجمه گوگل]BBC1 یک نظرسنجی زنده در مورد نتایج انتخابات ارائه می دهد

news and news commentary

خبر و تفسیر خبر


His commentary on the Bible is very famous.

سفر نگی که او بر انجیل نوشته بسیار معروف است.


Caesar's commentaries

شرح و تفاسیر سزار


پیشنهاد کاربران

گزارشگر ورزشی

تفسیر شخصی

گزارش ورزشی
گزارشگری

برداشت

تفسیر خبری

گفتگوی خبری، یادداشت خبری، تفسیر خبری

مشروح / شرح ( مثلا خبر )

شرح


کلمات دیگر: