کلمه جو
صفحه اصلی

blimp


معنی : نوعی بالون هوایی کوچک
معانی دیگر : (عامیانه) بالون (دارای محفظه برای سرنشین یا بدون آن)، هواناو بادکنکی

انگلیسی به فارسی

نوعی بالون هوایی کوچک


تلنگر، نوعی بالون هوایی کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an aircraft having a nonrigid structure filled with a buoyant gas; dirigible.
مشابه: airship

• airship; fat person (slang)

دیکشنری تخصصی

[سینما] پوشش صداگیر - پوشش صداگیر [برای دوربین فیلمبرداری ] - پوشش صداگیر [برای دوربینهای بزرگ ] - صداگیر - محفظه دوربین - بلیمپ

مترادف و متضاد

نوعی بالون هوایی کوچک (اسم)
blimp

airship


Synonyms: aircraft, dirigible, zeppelin


جملات نمونه

1. Even American Blimp Corp. needs ground crews of seven to land its smallest blimp, and more for larger blimps.
[ترجمه ترگمان]حتی شرکت blimp آمریکایی نیز به خدمه زمینی هفت نفر نیاز دارد تا کوچک ترین blimp خود را زمین بگذارند و more بیشتری برای blimps بزرگ تر داشته باشند
[ترجمه گوگل]حتی شرکت آمریکایی بلومپ نیاز به خدمه های زمینی از هفت نفر دارد تا کوچکترین بلوز آن را بپوشاند و بیشتر برای بلومبن های بزرگتر

2. The blue-rinsed dame and the bottle-nosed blimp are extinct species here.
[ترجمه ترگمان]اون زن آبی - بینی و اون بالون، یه گونه منقرض شده هست
[ترجمه گوگل]دیم آبی شسته شده و شفاف بطری ناله گونه های منقرض شده در اینجا هستند

3. The Gollancz scandal, as the blimps thought of it, was widely known.
[ترجمه ترگمان]رسوایی Gollancz، همان طور که blimps به آن فکر می کرد، به طور گسترده شناخته شده بود
[ترجمه گوگل]رسوایی Gollancz، به عنوان blimps فکر آن بود، به طور گسترده ای شناخته شده است

4. It is drawbacks like these that have kept blimps from catching on as anything but lovable advertising novelties.
[ترجمه ترگمان]این مشکلاتی مانند این است که blimps را از گرفتن هر چیزی به جز چیزهای جدید تبلیغاتی حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]اشکالاتی مانند اینها هستند که از رویارویی با نوآوریهای تبلیغاتی مورد توجه قرار گرفته اند

5. That means no blimp, plane or helicopter goes anywhere in the area without air-traffic controllers' approval.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که بدون مجوز کنترل ترافیک هوایی، هواپیما یا هلی کوپتر به هر جایی در این منطقه می رود
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که هیچ هواپیمای بدون سرنشین، هواپیما یا هلیکوپتر بدون تایید کنترل هواپیما در هر منطقه در این منطقه می ماند

6. Blimp fruit, on the other hand, inflates Yoshi into a hot-air balloon, floating ever upwards with Mario clinging on for dear life.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر میوه ای که به شکل بالن هوای داغ به هوا می رود، به شکل بالن هوای داغ به هوا می رود و در حال شناور شدن با ماریو است که به زندگی dear ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، میوه Blimp، Yoshi را به یک بالون هوا گرم می کند، که ماریو ماریو را برای زندگی عزیزش می کشد

7. He is a Colonel Blimp by nature and opposes any reform.
[ترجمه ترگمان]او سرهنگ قذافی است و مخالف هر گونه اصلاحات است
[ترجمه گوگل]او طبقۀ سرهنگی است و مخالف هر گونه اصلاحات است

8. Scientists in the blimp did not see anything.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در بالون چیزی ندیدند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در فریزر هیچ چیز را نمی بینند

9. The nonrigid helium - filled Blimp was principally developed by Alberto Santos - Dumont ( 1873 - 1932 ) .
[ترجمه ترگمان]The پر از هلیم به طور عمده توسط آلبرتو سانتوس دومونت (۱۸۷۳ - ۱۹۳۲)توسعه یافت
[ترجمه گوگل]هلیم Non-Rigid Blimp پر از آلبرتو سانتوس دومونت (1873 - 1932) بود

10. A : Man, look at that blimp! His forearms are almost twice the size of my thighs.
[ترجمه ترگمان]! مرد، به اون بالون نگاه کن ساعد او تقریبا دو برابر ران های من است
[ترجمه گوگل]یک مرد، نگاهی به این بلوز! شکم او تقریبا دو برابر اندازه ران من است

11. Have a blimp! See you next summer.
[ترجمه ترگمان]! بالون داشته باش تابستون بعدی میبینمت
[ترجمه گوگل]یک تلنگر داشته باشید تابستان آینده را ببینید

12. The gray oval is a blimp.
[ترجمه ترگمان]بیضی خاکستری یه بالون - ه
[ترجمه گوگل]تخم مرغی خاکستری رنگی است

13. But the Navy did manage to get some mileage out of the blimp, at one point running a fleet of 11
[ترجمه ترگمان]اما نیروی دریایی، در یک نقطه که ناوگانی از ۱۱ را اداره می کرد، مایل به خروج از the بود
[ترجمه گوگل]اما نیروی دریایی موفق به گرفتن برخی از مسافت پیموده شده از بی نظیر، در یک نقطه در حال اجرا ناوگان 11

14. Allied pilots later reported that on more than one occasion, that as the aircraft approached the U-boat, the blimp on the radar would suddenly disappear, foiling the attack.
[ترجمه ترگمان]خلبانان متفقین بعدا گزارش دادند که در بیش از یک موقعیت، که هواپیما به قایق زیر دریایی نزدیک شد، blimp روی رادار ناگهان ناپدید می شود و حمله را خنثی می کند
[ترجمه گوگل]بعدا خلبانان متفقین گزارش دادند که بیش از یک بار، هنگامی که هواپیما به قایق مواجه شد، فلاش روی رادار به طور ناگهانی ناپدید می شود و این حمله را خنثی می کند

پیشنهاد کاربران

هواپیمای بادکنکی

گامبو
بشکه، خیلی چاق

هواپیمای کشتی
گامبو


بالون با محفظه سرنشین ، کشتی هوایی با قابلیت حمل سرنشین

blimp ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: صداگیر 1
تعریف: نوعی پوشش سبک دوربین، از جنس فیبر یا آلیاژ آلومینیم، برای جلوگیری از ضبط صدای موتور دوربین


کلمات دیگر: