کلمه جو
صفحه اصلی

contrapuntal


معنی : چندصدایی، چند صوتی، اهنگ یا ترانه چند صوتی
معانی دیگر : (موسیقی)، وابسته به همنوازی، وابسته به توام نوازی، کونتراپونتال

انگلیسی به فارسی

چندصدایی، چندصوتی، آهنگ یا ترانه چند‌صوتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: contrapuntally (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or having two or more diverse but harmonious melodies that are played at the same time; of counterpoint.

• (music) pertaining to counterpoint (combining of two different melodies)

دیکشنری تخصصی

[سینما] کاربرد تکمیلی

مترادف و متضاد

چندصدایی (صفت)
contrapuntal

چند صوتی (صفت)
contrapuntal

اهنگ یا ترانه چند صوتی (صفت)
contrapuntal

جملات نمونه

1. Separate exposure box design, contrapuntal accurate.
[ترجمه ترگمان]طراحی جعبه قرار گرفتن جداگانه، contrapuntal دقیق است
[ترجمه گوگل]طراحی جعبه قرار گرفتن در معرض جداگانه، دقیق قرارداد

2. Fugue is a type of contrapuntal compositions for particular number of parts or voices.
[ترجمه ترگمان]Fugue نوعی از ترکیب contrapuntal برای تعدادی از اجزا یا صداهای خاص است
[ترجمه گوگل]فوگ نوعی از ترکیبات غیرقانونی برای تعداد خاصی از قطعات یا صداها است

3. They are playing a contrapuntal line.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک خط کنترپوان را بازی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال بازی کردن یک خط داوطلبانه هستند

4. It's a bassoon playing the contrapuntal line.
[ترجمه ترگمان]این یک bassoon است که دارد با خط contrapuntal بازی می کند
[ترجمه گوگل]این فاخته ای است که در خط مقابله قرار دارد

5. Contrapuntal criticism as a critical perspective, is of equal importance to promoting a dialogue based on equality between different cultures and exploring criticism theory itself.
[ترجمه ترگمان]انتقاد از دیدگاه انتقادی به عنوان یک دیدگاه انتقادی، اهمیت برابر برای ترویج گفتمان براساس برابری بین فرهنگ های مختلف و بررسی خود نظریه نقد است
[ترجمه گوگل]انتقاد غیرمستقیم به عنوان یک دیدگاه انتقادی، اهمیت مساوی برای ترویج یک گفتگوی مبتنی بر برابری بین فرهنگ های مختلف و بررسی خود تئوری انتقاد است

6. He was a virtual catalogue of every contrapuntal device possible and every acceptable means of creating webs of harmony with the chorale.
[ترجمه ترگمان]یک فهرست مجازی از هر دستگاه کنترپوان امکان پذیر بود، و هر وسیله قابل قبولی برای ایجاد تاره ای هماهنگی با the
[ترجمه گوگل]او یک کاتالوگ مجازی از هر وسیله نقلیه غیر قانونی بود و هر وسیله قابل قبولی برای ایجاد شبکه های هماهنگ با کورل

7. A work free from, usually contrapuntal and in several sections.
[ترجمه ترگمان]یک کار آزاد، معمولا contrapuntal و در چندین بخش است
[ترجمه گوگل]یک کار آزاد، معمولا غیرقانونی و در چند بخش است

8. This is what the author has learned from the "contrapuntal reading" method advocated by Edward Said and the "symptomatic reading" instead of "sympathetic reading" preferred by Louis Althusser.
[ترجمه ترگمان]این همان چیزی است که نویسنده از روش \"contrapuntal خواندن\" یاد گرفته است که توسط ادوارد سعید و \"خواندن نشانه\" به جای \"مطالعه دلسوزی\" که توسط لویی Althusser ترجیح داده شده بود، حمایت شده است
[ترجمه گوگل]این همان چیزی است که نویسنده از �روش خواندن غیرمستقیم� که توسط ادوارد سعید حمایت شده و �خواندن علائم� به جای �خواندن دلسوز� که توسط لوئیس آلتوسر ترجیح داده شده است، آموخته است

9. This is primarily a Delightful Precipice album, with much bravura contrapuntal writing and Django's vision more focused than ever.
[ترجمه ترگمان]این در درجه اول یک آلبوم precipice جالب است، با much contrapuntal contrapuntal و دیدگاه Django بیش از پیش متمرکز شده است
[ترجمه گوگل]این آلبوم عمدتا یک آلبوم شکوفه پر زرق و برق است، با نگاتیو های بسیار متشکل از bravura و دوانده بیشتر از همیشه تمرکز دارد

10. The texture is naturally of interest too, with the melody shifted from top to bottom, to middle, and frequent contrapuntal (two separate melody lines combined) bits added.
[ترجمه ترگمان]بافت به طور طبیعی مورد علاقه است، با ملودی از بالا به پایین، تا وسط، و contrapuntal مکرر (دو خط ملودی جداگانه)اضافه شده است
[ترجمه گوگل]بافت طبیعی نیز مورد توجه قرار گرفته است، ملودی از بالا به پایین، به وسط، و متضاد مکرر (دو خط مجزا ملودی ترکیبی) اضافه شده است

11. The work is concluded by an extended coda in which chromatic contrapuntal interplay among the voices are supported by a steady funeral-march drone.
[ترجمه ترگمان]کار با یک قطعه پس درآمد حاصل می شود که اثر متقابل contrapuntal رنگی بین صداها اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]این کار توسط یک صندوق توسعه یافته به پایان می رسد که در آن درگیری های متقابل متضاد کروماتیک در میان صداها توسط یک هواپیمای بدون سرنشین پیاده روی پیوسته پشتیبانی می شود

12. The first pedal entry is in fact in augmentation of the opening of the fugal subject, which itself is treated with the greatest contrapuntal ingenuity.
[ترجمه ترگمان]اولین ورود پدال گاز در واقع در افزایش باز کردن موضوع fugal است، که خودش با بزرگ ترین contrapuntal ingenuity مورد درمان قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اولین ورودی پدال در حقیقت تقویت باز شدن سوژه ی فوگال است که خود را با بزرگترین خلاقیت غیرقابل انکار درمان می کند

13. Actually Bach's incredible output marks the summit of the polyphonic, or contrapuntal, style.
[ترجمه ترگمان]در واقع، خروجی باورنکردنی باخ، نقطه اوج موسیقی چند صدایی، یا کنترپوان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در حقیقت خروجی باورنکردنی باخ، نشانه ای از سبک پلیفونیک یا غیرقابل انکار است

پیشنهاد کاربران

contrapuntal ( موسیقی )
واژه مصوب: کنترپوانی
تعریف: منسوب به کنترپوان


کلمات دیگر: