کلمه جو
صفحه اصلی

characterization


(در تئاتر و ادبیات و غیره) شخصیت پردازی، ساخت و پرداخت شخصیت، منش نمایی، توصیف صفات اختصاصی، توصیف شخصیت

انگلیسی به فارسی

منش‌نمایی، توصیف صفات اختصاصی، توصیف شخصیت


تعیین مشخصات، توصیف شخصیت، توصیف صفات اختصاصی، منش نمایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a representation or portrayal of a person's unique qualities.
مشابه: portrait

(2) تعریف: the act of describing a person's individual qualities.

(3) تعریف: the creation of convincing, realistic characters in fictional writing or drama.

• character description; creation of characters in a play or novel etc. (also characterisation)

دیکشنری تخصصی

[سینما] شخصیت پردازی
[ریاضیات] مشخص سازی، سرشت نمایی، مشخص کردن، سرشتی کردن، خصوصیت بخشیدن
[پلیمر] شناسایی
[آمار] مشخص سازی

جملات نمونه

1. The film's characterization of the artist as a complete drunk has annoyed a lot of people.
[ترجمه ترگمان]توصیف فیلم از هنرمند به عنوان یک مستی کامل باعث آزار بسیاری از مردم شده است
[ترجمه گوگل]توصیف فیلم این هنرمند به عنوان یک مستعمل کامل بسیاری از مردم را متزلزل کرده است

2. Pilcher's books are full of humour, good characterization, and lively dialogue.
[ترجمه ترگمان]کتاب های s پر از طنز، ویژگی های خوب، و گفتگوی زنده است
[ترجمه گوگل]کتابهای پیلچر پر از طنز، توصیف خوب و گفتگو پر جنب و جوش است

3. Sculley, who hated neckties anyway, resisted this characterization.
[ترجمه ترگمان]اسکالی که به هر حال از کراوات نفرت داشت در مقابل این توصیف مقاومت کرد
[ترجمه گوگل]Sculley، که هر کدام از neckties متنفر بود، به این ویژگی متضرر شد

4. The new assumption we need is a characterization of the decision to enter.
[ترجمه ترگمان]این فرض جدید که ما به آن نیاز داریم، یک ویژگی از تصمیم برای ورود است
[ترجمه گوگل]فرض جدیدی که ما نیاز داریم، توصیف تصمیم برای ورود است

5. But anyone seeking a fresh characterization or clever plot twist ought not to buy a ride on this Murphy vehicle.
[ترجمه ترگمان]اما هر کس که به دنبال یک ویژگی جدید یا تغییر نقشه هوشمندانه باشد نباید سوار بر این وسیله مورفی شود
[ترجمه گوگل]اما هر کسی که به دنبال تعریف جدید و پیچیدگی پیچیده است، نباید در این وسیله نقلیه مورفی سوار شود

6. The characterization of deliberative thinking as internal argument is a universal characterization.
[ترجمه ترگمان]توصیف تفکر deliberative به عنوان آرگومان داخلی یک ویژگی جهانی است
[ترجمه گوگل]مشخصه تفکر مشورتی به عنوان استدلال داخلی یک مشخصه جهانی است

7. So, too, may seem my characterization of physics as the study of simplicity.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ممکن است به نظر من شناسایی من از فیزیک به عنوان مطالعه سادگی باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، ممکن است به نظر من فیزیک من به عنوان مطالعه سادگی ممکن است

8. However, there is a reasonable balance of characterization between them.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تعادل معقولی بین این دو وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، تعادل معقول مشخصی بین آنها وجود دارد

9. To be sure, plenty of homosexuals rejected this characterization, just as many had rejected the earlier characterization of sin.
[ترجمه ترگمان]البته، بسیاری از همجنس گرایان این توصیف را رد کردند، همان طور که بسیاری از آن ها توصیف اولیه گناه را رد کرده بودند
[ترجمه گوگل]مطمئنا، بسیاری از همجنسگرایان این ویژگی را رد کردند، درست همانطور که بسیاری از توصیف زودهنگام گناه را رد کردند

10. Valley residents will simply love the characterization of the area as a haven for working-class yahoos.
[ترجمه ترگمان]ساکنان دره به سادگی می توانند مشخصات این منطقه را به عنوان بهشتی برای yahoos طبقه کارگر دوست داشته باشند
[ترجمه گوگل]ساکنان دره به سادگی به توصیف این منطقه به عنوان پناهگاه یاهو در طبقه کارگر علاقه مند خواهند شد

11. An engaging blend of poetic characterization and deductive reasoning, it was delivered for the most part in a weary monotone.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی جذاب از توصیف شاعرانه و استدلال استقرایی، برای اغلب اوقات به صورت یکنواخت و یکنواخت تحویل داده شد
[ترجمه گوگل]ترکیبی جذاب از ویژگی های شاعرانه و استدلال قیاسی، بیشتر در یک تک تنه خسته کننده تحویل داده شد

12. The extremist characterization frightened away mainstream civil rights organizations, which made Hampton even more vulnerable to attack.
[ترجمه ترگمان]شناسایی افراط گرایان سازمان های اصلی حقوق مدنی را که Hampton را در برابر حمله آسیب پذیر ساخته است، به وحشت انداخت
[ترجمه گوگل]مشخصه افراط گرایی سازمان های مدنی حقوق مدنی را تهدید می کند، که هامپتون را حتی برای حمله بیشتر آسیب پذیر می کند

13. The characterization is believable, but it's still not a very good book.
[ترجمه ترگمان]این توصیف قابل باور است، اما هنوز یک کتاب خیلی خوب نیست
[ترجمه گوگل]توصیف ویژگی قابل اعتماد است، اما هنوز یک کتاب بسیار خوب نیست

14. The characterization is wildly inconsistent. Outside the courtroom, Kevin is a tongue-tied lunkhead.
[ترجمه ترگمان]مشخصات آن وحشیانه متناقض است در بیرون دادگاه، کوین a بسته است
[ترجمه گوگل]مشخصه ها به شدت متناقض است در خارج از دادگاه، کوین یک زبان لاتین گره خورده است

15. According to this characterization there can not be a society without social representations.
[ترجمه ترگمان]با توجه به این ویژگی، نمی تواند جامعه ای بدون نمایش اجتماعی باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به این مشخصه، جامعه ای وجود ندارد که نماینده های اجتماعی باشد

پیشنهاد کاربران

شناسایی

مشخصه یابی

( شیمی ) مشخصه یابی

شناسایی، تعیین مشخصات و مولفه ها، تبیین ویژگی ها، تعیین احجام و مقادیر

خواص

در مهندسی نساجی : شناسایی_مشخصه یابی

دسته بندی

در مقالات پزشکی به معنای شناسایی می باشد.
ولی درواقع بعضی وقع به معنای خواص هم هست.
98% این کلمه در مقالات پزشکی به معنای شناسایی هست. . .
باتشکر

خصلت

خصیصه، خصیصه یابی

مشخصه سازی

ویژگی پردازی

ترسیم، توصیف، شرح، توضیح

مشخصه بندی

توصیف

Characterization شناسه یابی

Character شناسه


در ادبیات یعنی شخصیت پردازی

توصیف. تشریح. شناسایی

تشخیص ( در زمینه بیماری )

ویژگی

خواص، ویژگی، توصیف، شرح، توضیح، شناسایی

characterization ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: شخصیت‏پردازی
تعریف: به تصویر کشیدن شخصیت های نمایشنامه یا فیلم نامه بر روی صحنه یا در فیلم ازطریق بازنمایی رفتار و حرکات و گفتار آنان


کلمات دیگر: