کلمه جو
صفحه اصلی

censorship


معنی : سانسور، سانسور عقاید
معانی دیگر : بیان بندی، تفتیش (عقاید و گفتار و نوشتار و رفتار)، (روم باستان) مقام و مدت خدمت و اختیارات سانسورچی

انگلیسی به فارسی

سانسور عقاید، سانسور


سانسور، سانسور عقاید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or policy of censoring.

• criticism; suppression of material deemed objectionable
when there is censorship, books, plays, films, letters, or reports are censored.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ممیزی
[کامپیوتر] مانسور

مترادف و متضاد

سانسور (اسم)
censorship

سانسور عقاید (اسم)
censorship

forbiddance; ban


Synonyms: blackout, blue pencil, bowdlerization, control, forbidding, hush up, infringing on rights, iron curtain, restriction, suppression, thought control


Antonyms: approval, compliment, encouragement, endorsement, praise, recommendation, sanction


جملات نمونه

1. censorship has lightened somewhat
از شدت سانسور تا اندازه ای کاسته شده است.

2. censorship of the press is unconstitutional
سانسور جرائد مغایر قانون اساسی است

3. the censorship of the press is still being carried on in some countries
سانسور جراید هنوز هم در برخی کشورها اجرا می شود.

4. the imposition of rigid censorship
تحمیل سانسور شدید

5. to mutilate a book by censorship
با سانسور کردن کتابی را ناقص کردن

6. a film (which has been) emasculated by censorship
فیلمی که سانسور آن را ناقص کرده است

7. Assassination is the extreme form of censorship.
[ترجمه ترگمان]ترور نوعی سانسور شدید است
[ترجمه گوگل]ترور به شکل شدید سانسور است

8. The government found it expedient to relax censorship a little.
[ترجمه ترگمان]دولت آن را مصلحت دید اندکی سانسور کند
[ترجمه گوگل]دولت بر آن شد که کمی سانسور کند

9. The new regulation was seen as equivalent to censorship.
[ترجمه ترگمان]مقررات جدید برابر با سانسور بود
[ترجمه گوگل]مقررات جدید به معنی سانسور بود

10. The government has imposed strict censorship on the press.
[ترجمه ترگمان]دولت سانسور شدید را بر مطبوعات اعمال کرده است
[ترجمه گوگل]دولت سانسور سختی بر مطبوعات گذاشته است

11. The decree imposed strict censorship of the media.
[ترجمه ترگمان]این حکم سانسور شدید رسانه ها را اعمال کرد
[ترجمه گوگل]این فرمان سانسور شدید رسانه ها را اعمال کرد

12. This kind of censorship is un-American.
[ترجمه ترگمان]این نوع سانسور کردن غیر آمریکایی است
[ترجمه گوگل]این نوع سانسور غیر آمریکایی است

13. Our freedom was threatened by press censorship.
[ترجمه ترگمان]آزادی ما با سانسور مطبوعات مورد تهدید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]آزادی ما توسط سانسور مطبوعات تهدید شد

14. The new censorship laws are an attempt to gag the press.
[ترجمه ترگمان]قوانین سانسور جدید تلاشی برای خفه کردن مطبوعات هستند
[ترجمه گوگل]قوانین سانسور جدید تلاش برای تحریک مطبوعات است

15. Strict censorship is enforced in some countries.
[ترجمه ترگمان]سانسور شدید در برخی کشورها به اجرا در می آید
[ترجمه گوگل]سانسور شدید در برخی کشورها اجرا می شود

The censorship of the press is still being carried on in some countries.

سانسور جراید هنوز هم در برخی کشورها اجرا می‌شود.


پیشنهاد کاربران

سانسور کردن

سانسور

censorship ( عمومی )
واژه مصوب: سانسور
تعریف: نظارت دولت بر آثار مکتوب و نمایشی|||متـ . بررسی 2


کلمات دیگر: