صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, relating to, or characterized by comedy; comical or comedic.
• متضاد: dramatic, serious, tragic
• مشابه: comical
- I enjoy his comic novels and find his more serious works a bit pretentious.
[ترجمه ترگمان] از داستان های مصور او لذت می برم و چیزهای جدی او را کمی پرمدعا می یابم
[ترجمه گوگل] من از رمان های کمیک خود لذت می برم و کارهای جدی تر او را کمی پشیمانی می بینم
- Her new play is a comic masterpiece.
[ترجمه ترگمان] نمایش جدید او یک شاهکار خنده دار است
[ترجمه گوگل] بازی جدید او شاهکار کمیک است
- He is an actor more famous for his comic roles than his dramatic roles.
[ترجمه ترگمان] او یک بازیگر است که بیشتر به نقش های کمدی خود شهرت دارد تا نقش های دراماتیک او
[ترجمه گوگل] او بازیگر مشهورتر برای نقشهای کمیک خود از نقشهای دراماتیکش است
• (2) تعریف: participating in or producing comedy.
- She has become one of the nation's best comic writers.
[ترجمه بتسی کمیک] او ییکی از بهترین نویسندگان کمیک در کشور است
[ترجمه ترگمان] او یکی از بهترین نویسندگان نویسندگان است
[ترجمه گوگل] او یکی از بهترین نویسندگان کمیک کشور است
- Known only as a comic actor, he had hopes of someday changing his image.
[ترجمه ترگمان] او که تنها به عنوان یک بازیگر کمدی شناخته می شد، امیدوار بود روزی تصویر او را تغییر دهد
[ترجمه گوگل] او فقط به عنوان یک بازیگر خنده دار شناخته شده بود، امیدوار بود که فردا عکس او را تغییر دهد
• (3) تعریف: causing amusement; comical.
• متضاد: lachrymose, serious
- It was a comic predicament when our dog dashed down the steps and bounded onto the school bus.
[ترجمه ترگمان] وقتی سگ ما از پله ها سرازیر شد و سوار اتوبوس مدرسه شد، این وضع مسخره ای بود
[ترجمه گوگل] این سحر و جادو کمیک بود زمانی که سگ ما گام های پایین را به سمت اتوبوس مدرسه محدود کرد
• (4) تعریف: pertaining to a series of cartoons, or to a book, magazine, or newspaper section devoted to such series.
- I always read the comic strips in the Sunday paper.
[ترجمه ترگمان] من همیشه روزنامه کمیک رو تو روزنامه یکشنبه خوندم
[ترجمه گوگل] من همیشه کمدی را در روز یکشنبه خواندم
- Our favorite comic books were the adventure ones.
[ترجمه ترگمان] کتاب های مصور محبوب ما ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل] کتاب های کمیک های مورد علاقه ما ماجراجویی بودند
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a comedian, esp. a professional entertainer specializing in comedy.
• مشابه: comedian
- We have some great comics performing here for you tonight.
[ترجمه ترگمان] ما چندتا کتاب مصور عالی برای امشب اینجا داریم
[ترجمه گوگل] ما امشب یک کمیک عالی داریم که برای شما در اینجا اجرا می شود
• (2) تعریف: (pl.) one or more series of cartoons, or a book, magazine, or newspaper section devoted to such series.
- He never reads the articles in the newspaper; he just likes the comics.
[ترجمه ترگمان] او هیچ وقت روزنامه را توی روزنامه نمی خواند؛ فقط از comics خوشش می آمد
[ترجمه گوگل] او هرگز مقالات روزنامه را خواند او فقط کمیک را دوست دارد