کلمه جو
صفحه اصلی

dialogue


معنی : گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری
معانی دیگر : (به ویژه در آثار هنری مانند نمایش و رمان) گفتگو، مکالمه، همگویی، همکلامی، تبادل نظر، کنکاش، (نمایش و رمان و غیره) بخش حاوی گفتگو، (ادبیات) به صورت گفتگو بیان کردن

انگلیسی به فارسی

مکالمه دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، گفت‌وگو، صحبت، گفت‌وشنود، هم سخنی


گفت‌وگو، محاوره


گفتگو، گفت و شنود، محاوره، صحبت، سخن، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری


انگلیسی به انگلیسی

• conversation, discussion, talk
dialogue is communication or discussion between groups.
a dialogue is a conversation.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] گفتگو
[سینما] گفت و گوها - مکالمه - مکالمات - گویش انسانی - گفت و شنود - گفتگوی اشخاص بازی - گفتگو - گفتگو (دیالوگ )

مترادف و متضاد

گفتگو (اسم)
talk, discussion, converse, parley, chit-chat, conversation, dialogue, dialog, conference, colloquy, parlance, tractate

محاوره (اسم)
conversation, dialogue, colloquium, conference, interlocution, colloquy, duologue

صحبت (اسم)
speech, talk, converse, confabulation, conversation, dialogue, colloquy

سخن (اسم)
word, discourse, speech, utterance, oration, talk, converse, conversation, dialogue, interlocution, rune, leden, locution

گفت و شنود (اسم)
dialogue

هم سخنی (اسم)
dialogue

مکالمهء دو نفری (اسم)
dialogue

مکالمات ادبی و دراماتیک (اسم)
dialogue

صحبت دونفری (اسم)
dialogue, duologue

talk


Synonyms: chat, colloquy, communication, confab, confabulation, conference, conversation, converse, dialog, discourse, discussion, duologue, exchange, flap, interlocution, lines, parlance, parley, powwow, rap, rap session, remarks, repartee, script, sides, small talk


Antonyms: monologue, soliloquy


talk, exchange of ideas


Synonyms: chat, colloquy, communication, confab, confabulation, conference, conversation, converse, discourse, discussion, duologue, interlocution, lines, parlance, parley, powwow, remarks, repartee, script, sides, small talk


جملات نمونه

1. the dialogue of the two countrie's leaders was very useful
تبادل نظر سران دو کشور بسیار سودمند بود.

2. a crisp dialogue
گفت و شنود پرحرارت

3. the lifelike dialogue in that movie
مکالمه ی طبیعی در آن فیلم

4. i liked the satirical dialogue in this film
من از گفتگوی طنزآمیز این فیلم خوشم آمد.

5. the story is unfolded through dialogue
داستان از طریق گفتگو برملا می شود.

6. the story begins with a long dialogue by two brothers
داستان با گفت و شنودی طولانی میان دو برادر آغاز می شود.

7. They were substituting violence for dialogue.
[ترجمه ترگمان]آن ها جایگزین خشونت برای گفتگو شدند
[ترجمه گوگل]آنها جایگزین خشونت برای گفتگو شدند

8. Most plays are written in dialogue.
[ترجمه ترگمان]اغلب نمایش ها در گفتگو نوشته می شوند
[ترجمه گوگل]بیشتر نمایشنامه ها در گفتگو نوشته می شوند

9. The music and the dialogue spoken by the German and French were dubbed in afterwards.
[ترجمه ترگمان]پس از آن موسیقی و گفتگویی که از سوی آلمانی و فرانسوی بر زبان آمد، بعدا به آن لقب داده شد
[ترجمه گوگل]موسیقی و گفتگو که توسط آلمانی ها و فرانسوی ها صحبت شده بود، بعدا به آنها تعلق گرفت

10. The novel contains too much dialogue and not enough narrative.
[ترجمه ترگمان]این رمان شامل مکالمات بسیار زیاد و روایت کافی نیست
[ترجمه گوگل]این رمان شامل گفتگوی بیش از حد و روایت کافی نیست

11. Managers are willing to hold a dialogue with union leaders.
[ترجمه ترگمان]مدیران خواهان برگزاری گفتگو با رهبران اتحادیه ها هستند
[ترجمه گوگل]مدیران مایل به گفتگو با رهبران اتحادیه هستند

12. The censors changed some names and dialogue and, not infrequently, banned controversial films completely.
[ترجمه ترگمان]سانسور چندین نام و گفت و گو را تغییر داد و به ندرت، فیلم های جنجالی را به طور کامل ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]سانسورها برخی نام ها و گفتگوها را تغییر دادند و به ندرت فیلم های بحث انگیز را به طور کامل ممنوع کردند

13. The dialogue was unconvincing, partly because it was American actors trying to speak London English.
[ترجمه ترگمان]این مکالمه متقاعد کننده نبود، تا حدودی به این دلیل که بازیگران آمریکایی تلاش می کردند انگلیسی را انگلیسی صحبت کنند
[ترجمه گوگل]گفتگو غافلگیر کننده بود، بخشی از آن به این دلیل بود که بازیگران آمریکایی در تلاش بودند تا انگلیسی انگلیسی لندن صحبت کنند

14. The head encourages a climate of open dialogue among the teachers.
[ترجمه ترگمان]این رئیس آب و هوای آزاد گفتگو بین معلمان را تشویق می کند
[ترجمه گوگل]سر چشمانداز گفتگوی آزاد میان معلمان را تشویق می کند

15. The dialogue was worked out by actors in rehearsal.
[ترجمه ترگمان]این گفت و گوها توسط بازیگران در تمرین اجرا شد
[ترجمه گوگل]گفتگو توسط بازیگران در تمرین انجام شد

16. The play was full of slangy dialogue.
[ترجمه ترگمان]نمایش پر از گفتگوی slangy بود
[ترجمه گوگل]این بازی پر از گفتگوی لاغر بود

17. The consulate will carryon a political dialogue with Indonesia.
[ترجمه ترگمان]کنسولگری یک گفتگوی سیاسی با اندونزی برگزار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کنسولگری مذاکره سیاسی با اندونزی را انجام خواهد داد

The story begins with a long dialogue by two brothers.

داستان با گفت‌وشنودی طولانی میان دو برادر آغاز می‌شود.


I liked the satirical dialogue in this film.

من از گفت‌وگوی طنزآمیز این فیلم خوشم آمد.


The dialogue of the two countrie's leaders was very useful.

تبادل نظر سران دو کشور بسیار سودمند بود.


پیشنهاد کاربران

مکالمه - مصاحبه

گفتگوى دو نفره

گفت و شنود


dialogue ( دیالوگ ) با مصدر ترکی گفتن" دئمک" سنجیدنی است . دئمَکلی یا دئمَلی در ترکی به معنی گفتنی . آنچه نیاز به گفتن و گفتار دو طرفه دارد . معادل دیالوگ در ترکی دئمَکلی می باشد .

dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس
برابر فارسی: دوگویی

این واژه از یونانی dia logos درست شده
dia : دو
logos: گفتگو، سُخَنیدن

که واژه های همانند آن:
monologue: تکگویی: زمانی که در گفتگو، تنها یک نفر سخن بگوید
trialogue: سه گویی
quadrilogue: چهارگویی

این واژه ها تنها به شمار سخنورانِ گفتگو اشاره میکنند نه شنوندگان، برای نمونه اگر در جمع ده نفره تنها سه کَس به گفتگو بپردازند آنگاه شما دارید سه گویی میکنید.
منابع• https://www.etymonline.com/word/dialogue


کلمات دیگر: