کلمه جو
صفحه اصلی

constructive


معنی : سودمند، ساختمانی، بناء کننده
معانی دیگر : سازنده، سازا، سازگر، مصلح، مصلحانه، ره گشا (در مقابل: ویرانگر destructive)، (حقوق) تفسیر شده (از طریق تعبیر قوانین مربوطه)، تفسیری، وابسته به ساختمان یا ساختار، ساختاری، سازه ای، بناکننده، مفید

انگلیسی به فارسی

بناکننده، (مجازاً) سودمند، مفید، ساختمانی


سازنده، ساختمانی، سودمند، بناء کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: constructively (adv.), constructiveness (n.)
(1) تعریف: serving to clarify or improve; helpful.
مترادف: helpful, productive, useful
متضاد: destructive
مشابه: advantageous, beneficial, handy, positive, practical, valuable

(2) تعریف: of or relating to construction; structural.
مترادف: structural, tectonic

(3) تعریف: in law, implied or inferred; interpretative.
مترادف: implied, inferential, inferred, interpretative
مشابه: deduced, derived, implicit

• helpful, useful, promoting development; of construction
constructive advice or criticism is useful and helpful.

دیکشنری تخصصی

[سینما] مونتاژ ساختاری
[حقوق] استنباطی، تعبیری، ضمنی، قانونی، حکمی، سازنده
[ریاضیات] سازنده، ساختنی

مترادف و متضاد

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

ساختمانی (صفت)
building, architectonic, structural, constructional, constructive

بناء کننده (صفت)
constructive

helpful


Synonyms: effective, positive, practical, productive, useful, valuable


Antonyms: destructive, hurting, injurious, negative, unhelpful


جملات نمونه

1. constructive criticism
انتقاد سازنده

2. constructive fraud
کلاهبرداری تفسیری (عملی که برطبق تعبیر قانون شیادی محسوب می شود و با کلاهبرداری بارز فرق دارد)

3. The woman claims she was the victim of constructive dismissal after being demoted.
[ترجمه ترگمان]این زن ادعا می کند که پس از تنزل درجه تنزل، قربانی عزل سازنده بوده است
[ترجمه گوگل]این زن ادعا می کند که او پس از از دست دادن، قربانی اخراج سازنده می شود

4. I wish Jon would make some constructive proposals instead of just making clever-clever remarks.
[ترجمه ترگمان]من آرزو می کنم که جان به جای سخنان هوشمندانه و هوشمندانه، پیشنهادها سازنده ایجاد کند
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم جان فقط پیشنهادات سازنده ای را ارائه می دهد تا فقط اظهار نظر های هوشمندانه و هوشمندانه انجام دهد

5. If you don't have anything constructive to say, I'd rather you kept quiet.
[ترجمه Spite] اگر شما حرفی برای گفتن ندارید پیشنهاد میدم ک ساکت باشی
[ترجمه محمد رومزی] اگر حرف سازنده ای برای گفتن نداری، بهتره که ساکت بمونی
[ترجمه ترگمان]اگر چیز مفیدی برای گفتن ندارید، ترجیح می دهم ساکت باشید
[ترجمه گوگل]اگر چیزی برای گفتن ندارید، من ترجیح می دهم که آرام باشم

6. I meant it as a bit of constructive advice, but he took it as a personal insult.
[ترجمه ترگمان]منظورم این بود که به عنوان یک نصیحت دوستانه عمل کردم، اما او آن را به عنوان یک توهین شخصی تلقی کرد
[ترجمه گوگل]من آن را به عنوان کمی مشاوره سازنده به معنی آن، اما او آن را به عنوان توهین شخصی است

7. The meeting was very constructive.
[ترجمه ترگمان]جلسه بسیار سازنده بود
[ترجمه گوگل]جلسه بسیار سازنده بود

8. I've had a lot of very constructive feedback from the students about this.
[ترجمه ترگمان]من نظرات بسیار سازنده زیادی از دانشجویان در مورد این موضوع داشته ام
[ترجمه گوگل]من بسیاری از بازخورد بسیار سازنده از دانش آموزان در مورد این را داشته ام

9. We try to give students constructive criticism .
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم به دانش آموزان انتقاد سازنده بدهیم
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم انتقادات سازنده را به دانشجویان بدهیم

10. We welcome constructive criticism.
[ترجمه ترگمان]ما از انتقاد سازنده استقبال می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از انتقاد سازنده استقبال می کنیم

11. But he does want to stimulate constructive forward thinking.
[ترجمه ترگمان]اما او می خواهد تفکر سازنده را تحریک کند
[ترجمه گوگل]اما او می خواهد تفکر رو به جلو سازنده را تحریک کند

12. However, an attempt must be made to make constructive suggestions, even if there are glaring contradictions.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تلاشی باید انجام شود تا پیشنهادها سازنده ایجاد شود، حتی اگر تناقضات glaring وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، باید تلاش کرد تا پیشنهادهای سازنده ارائه دهد، حتی اگر تناقضات آشکاری وجود داشته باشد

13. Constructive ideals of training and rehabilitation were translated into penal policies that appeared to be meeting their objectives.
[ترجمه ترگمان]آرمان های سازنده آموزش و توان بخشی به سیاست های کیفری ترجمه شده است که به نظر می رسد با اهداف آن ها مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]ایده آل های ساختاری آموزش و توانبخشی به سیاست های کیفری منتهی شد که ظاهرا اهداف خود را برآورده می کردند

14. Never a word of constructive criticism.
[ترجمه ترگمان]هرگز از انتقاد سازنده استفاده نکنید
[ترجمه گوگل]هرگز یک انتقاد سازنده نیست

15. She believes these talks will be the start of a constructive and mean-ingful dialogue.
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که این مذاکرات آغاز یک گفتگوی سازنده و mean خواهد بود
[ترجمه گوگل]او معتقد است که مذاکرات شروع یک گفتگوی سازنده و معنی دار است

constructive criticism

انتقاد سازنده


constructive fraud

کلاه‌برداری تفسیری (عملی که برطبق تعبیر قانون شیادی محسوب می‌شود و با کلاه‌برداری بارز فرق دارد)


پیشنهاد کاربران

سازه ای: در ریاضی Constructive proof یعنی اثبات سازا: ضمن اثبات نمونه ای از شی بسازم. با این کار هم قضیه مورد نظر اثبات شده و هم نمونه ای نشان داده شده است.

مفید و سازنده

{حسابداری} عرفی. ( در استانداردهای حسابداری37 ) تعهد عرفی در مقابل تعهد قانونی

مفید
سودمند


کلمات دیگر: