کلمه جو
صفحه اصلی

bleep


بلیپ (صدایی که هنگام حذف چیزی در رادیو و تلویزیون و سینما و غیره جایگزین می شود)، فلان، فلان فلان شده، رجوع شود به: beep، فلان فلان شده these inefficient sons of bleep will carry out no reform این بیعرضههای پدر فلان هیچ اصلاحی نخواهند کرد

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: beep


بلیپ (صدایی که هنگام حذف چیزی در رادیو و تلویزیون و سینما و غیره جایگزین می‌شود)، فلان، فلان‌فلان‌شده


بلعیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a short sharp high-pitched sound; beep.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bleeps, bleeping, bleeped
• : تعریف: to obscure (a recorded sound) by substituting a beep, as in censoring profanity on a television program; blip.
مشابه: censor

• high-pitched mechanical sound made by various machines
make a high-pitched mechanical sound, beep
a bleep is a short, high-pitched sound, usually one of a series, that is made by an electrical device.
if you bleep someone, for example a doctor, you inform them that they are wanted by making an electrical device bleep.

دیکشنری تخصصی

[سینما] سوت [علامت همگاهی ]

جملات نمونه

1. The computer gave a regular bleep.
[ترجمه ترگمان] کامپیوتر یه بوق معمولی داد
[ترجمه گوگل]کامپیوتر به طور منظم بلافاصله پخش شد

2. He wears a wristwatch with an irritating bleep.
[ترجمه ترگمان]اون یه ساعت مچی با یه ساعت مچی irritating داره
[ترجمه گوگل]او یک ساعت مچی با بوق زودرس می پوشد

3. The timer on the cooker started to bleep.
[ترجمه ترگمان]تایمر روی اجاق شروع به بوق زدن کرد
[ترجمه گوگل]تایمر در آشپزخانه شروع به بیهوشی کرد

4. Please bleep the doctor on duty immediately.
[ترجمه ترگمان]لطفا فورا دکتر رو به کار بنداز
[ترجمه گوگل]لطفا بلافاصله دکتر را ببوسید

5. The microwave will bleep when your meal is ready.
[ترجمه ترگمان]موقعی که غذات آمادست مایکرو ویو هم خیلی بد میشه
[ترجمه گوگل]هنگامی که غذای شما آماده است، مایکروویو بیدار می شود

6. Bleep me if his condition worsens.
[ترجمه ترگمان]لعنت به من اگر موقعیتش پیش بره
[ترجمه گوگل]اگر وضعیت او بدتر می شود، مرا بسپار

7. What the bleep is going on here?
[ترجمه ترگمان]اینجا چه خبره؟
[ترجمه گوگل]چطوری بیهوشی اینجاست؟

8. I hope Channel 4 doesn't bleep it out.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم کانال ۴ خرابش نکنه
[ترجمه گوگل]امیدوارم کانال 4 آن را بیرون بکشد

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

10. You know what [ bleep ] Yanks can be.
[ترجمه ترگمان]تو می دونی که اون آمریکایی چی می تونه باشه
[ترجمه گوگل]شما می دانید چه می تواند Yanks باشد

11. Suddenly his computer made a loud noise:'BLEEP, BLEEP. '
[ترجمه ترگمان]ناگهان کامپیوترش صدای بلندی به گوش رسید: تصادف BLEEP
[ترجمه گوگل]ناگهان کامپیوترش یک صدایی بلند نوشت: 'BLEEP، BLEEP '

12. When we turned the boat about, the signal began to bleep again constantly.
[ترجمه ترگمان]وقتی که قایق را روشن کردیم، علامت دوباره شروع به خالی شدن کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما قایق را روشن کردیم، سیگنال دوباره شروع به بیهوشی کرد

These inefficient sons of--bleep--will carry out no reform.

این بی‌عرضه‌های پدر -- فلان -- هیچ اصلاحی نخواهند کرد.


پیشنهاد کاربران

bleep صدای بیب
this wristwatch has a bleep ( این ساعت مچی یک صدای بیب بیب دارد )
bleep بیب بیب کردن
i heard his alarm clock bleeping this morning
من شنیدم که ساعتش امروز صبح شروع به بیب بیب کرد.
bleep something out
یعنی که یک سخن زشت ، حرف زشت ، کلمه ی زشت را با صدای بیب ( بوق ) در تلویزیون یا رادیو جایگزین کردن
i heard an offensive word on Gem Tv was bleeped out
they bleeped out many offensive words on tv


used when someone is speaking, to avoid saying a swear word
در شرایط مختلف برای ناسزا گفتن و نشان دادن خشم استفاده میشود:
Where the bleep are my keys
کلیدهام کدوم گوری هستند؟


کلمات دیگر: