1. some babies startle easily
برخی از نوزادان زود هراسان می شوند.
2. I didn't mean to startle you.
[ترجمه Dr] منظوری نداشتم که بترسونمتون
[ترجمه ترگمان]نمی خواستم بترسونمت
[ترجمه گوگل]منظورم این نبود که شما را بترساند
3. Sorry, I didn't mean to startle you.
[ترجمه ترگمان]متاسفم، نمی خواستم بترسونمت
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش، منظورم این نبود که شما را بترساند
4. Let's hide ourselves behind the door and startle her.
[ترجمه ترگمان]بیا خود را پشت در پنهان کنیم و او را غافلگیر کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید خودمان را پشت درب پنهان کنیم و او را شگفت زده کنیم
5. The news will startle the City.
[ترجمه ترگمان]این خبر شهر را به وحشت می اندازد
[ترجمه گوگل]اخبار شهر را شگفت زده خواهد کرد
6. Any unexpected movements can startle the animal, so it must be approached slowly and steadily.
[ترجمه ترگمان]هر حرکت غیر منتظره ای می تواند حیوان را ببیند، بنابراین باید آهسته و منظم نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]هر گونه حرکت غیر منتظره می تواند حیوانات را خراب کند، بنابراین باید به آرامی و پیوسته به آن نزدیک شود
7. Field experiments have proved that this startle display does indeed deter attacks from small birds.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها می دانی ثابت کرده اند که این نمایش ناگهانی باعث جلوگیری از حملات پرندگان کوچک می شود
[ترجمه گوگل]آزمایش های صحرایی ثابت کرده اند که این صفحه نمایش بی نظیر واقعا از حملات پرندگان کوچک جلوگیری می کند
8. I'm sorry. I didn't mean to startle you.
[ترجمه ترگمان]متاسفم نمی خواستم بترسونمت
[ترجمه گوگل]متاسفم منظورم این نبود که شما را بترساند
9. The deer startle easily.
[ترجمه ترگمان]گوزن ها به آسانی startle
[ترجمه گوگل]گوزن به راحتی شگفت زده می شود
10. Though winded, the impact seemed to startle him into a state of panic.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نفس نفس زنان او را به وحشت انداخته بود
[ترجمه گوگل]با وجودی که پیچید، تاثیر آن به نظر می رسید که او را به حالت وحشت زده می کرد
11. All will welcome you or your guests, but startle intruders.
[ترجمه ترگمان]همه تون به شما یا your خوش آمد می گه، اما یه نفر جا به جا می شه
[ترجمه گوگل]همه شما و یا مهمانانتان را خوشامد می گویید، اما مزاحمت های ناامید کننده
12. It offers mini-glimpses that startle.
[ترجمه ترگمان]و این باعث mini که startle از بین بره
[ترجمه گوگل]این مینی نمایانگر ظاهر شدن است
13. The man was awaken with a startle.
[ترجمه ترگمان]این مرد با شگفتی از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]این مرد با شگفتی بیدار شد
14. Each anemone maintained its "startle response" for anywhere from about 3 to 20 minutes, but the duration was roughly the same in response to every squirt.
[ترجمه ترگمان]هر anemone \"پاسخ startle\" خود را برای هر جایی از حدود ۳ تا ۲۰ دقیقه حفظ کرد، اما این مدت تقریبا در پاسخ به هر squirt مشابه بود
[ترجمه گوگل]هر anemone پاسخ 'استحکام' را در هر کجا از حدود 3 تا 20 دقیقه حفظ کرد، اما مدت زمان تقریبا مشابه در پاسخ به هر سرنگ بود
15. Would he startle him with sudden fear?
[ترجمه ترگمان]آیا با ترس ناگهانی او را می ترساند؟
[ترجمه گوگل]آیا او او را با ترس ناگهانی خراب می کند؟