کلمه جو
صفحه اصلی

وسوط

فرهنگ فارسی

در میان شدن

لغت نامه دهخدا

وسوط. [ وَ ] ( ع اِ ) نوعی از خیمه مویین یا خانه کوچک از خانه های مویین. || ( ص ) ناقه ای که پر کند آوند را از شیر. || ناقه ای که بر سر و پشت وی بار کنند و قید و بند ننمایند آن را. || ناقه ای که بر حمل آن بر یک سال چهل روز برافزایند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

وسوط. [ وُ ] ( ع مص ) در میان شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به وَسْط شود.

وسوط. [ وَ ] (ع اِ) نوعی از خیمه ٔ مویین یا خانه ٔ کوچک از خانه های مویین . || (ص ) ناقه ای که پر کند آوند را از شیر. || ناقه ای که بر سر و پشت وی بار کنند و قید و بند ننمایند آن را. || ناقه ای که بر حمل آن بر یک سال چهل روز برافزایند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


وسوط. [ وُ ] (ع مص ) در میان شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به وَسْط شود.


پیشنهاد کاربران

�وسوط� بر وزن �فَعُوْل� لغتی عربی است که از لحاظ صرفی می تواند �مصدر�؛ یعنی اسم معنا یا �صفت مشبهه�؛ یعنی اسم مشتق یا �اسم ذات� باشد.
حروف اصلی این کلمه �و س ط� است.
و اگر اسم ذات باشد به معنای �خیمۀ مویی� است.
و اگر صفت باشد برای �شتری شیر ده� به کار می رود که از زیادی شیر، ظرف خود را پر می کند.
و اگر مصدر باشد به معنای �وسط قرار گرفتن� است.
* کتابی جامع در علم نحوی، مشتمل بر قواعد و احکام زبان عربی ( ادبیات عرب ) با نام �الوسوط� در 655 صفحه به چاپ رسیده است.


کلمات دیگر: