کلمه جو
صفحه اصلی

نتر

فرهنگ فارسی

تباه شدن و ضایع گردیدن فاسد شدن و ضایع شدن .

لغت نامه دهخدا

نتر. [ ن َ ] ( ع مص ) سر نره مالیدن به وقت بول و کشیدن آن به درشتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سر قضیب مالیدن به وقت شاش کردن و کشیدن آن به درشتی. ( فرهنگ خطی ). سرِ اندام بمالیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). سرِ اندام بمالیدن به وقت بول کردن و به عنف کشیدن. ( زوزنی ). || شکافتن جامه را به انگشتان و به دندان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || سخت کشیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). به سختی کشیدن. ( از معجم متن اللغة ). جذب به شدت. ( از المنجد ). به عنف کشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). کشیدن به درشتی. || به قوت کشیدن کمان را. ( از معجم متن اللغة ). کشیدن کمان را. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). || سخت نیزه زدن. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || سست و خوار شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از معجم متن اللغة ). || تکیه کردن در راه رفتن ، چنانکه گویی کسی او را می کشد. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || سخن درشت و زشت گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). شدید و غلیظ کردن کلام را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). زشت گفتن در سخن با غضب و حماقت. ( از معجم متن اللغة ). || درشتی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تشدد در کار. ( از معجم متن اللغة ). || ربودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از معجم متن اللغة ). ربودن چیزی را. ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). || نیزه ربوده زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از معجم متن اللغة ). نیزه را از کسی ربودن زدن. ( فرهنگ خطی ). || ( ص ) ضعیف در کار. || ( اِمص ) عنف. وهن : قابله بنتر؛ بعنف. ( از اقرب الموارد ).

نتر. [ ن َ ت َ ] ( ع مص ) تباه شدن و ضایع گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فاسد و ضایع شدن. تباه شدن. ضایع شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). تباه شدن و ضایع شدن کار. ( فرهنگ خطی ).

نتر. [ ن َ ] (ع مص ) سر نره مالیدن به وقت بول و کشیدن آن به درشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سر قضیب مالیدن به وقت شاش کردن و کشیدن آن به درشتی . (فرهنگ خطی ). سرِ اندام بمالیدن . (تاج المصادر بیهقی ). سرِ اندام بمالیدن به وقت بول کردن و به عنف کشیدن . (زوزنی ). || شکافتن جامه را به انگشتان و به دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). || سخت کشیدن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). به سختی کشیدن . (از معجم متن اللغة). جذب به شدت . (از المنجد). به عنف کشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). کشیدن به درشتی . || به قوت کشیدن کمان را. (از معجم متن اللغة). کشیدن کمان را. (المنجد) (اقرب الموارد). || سخت نیزه زدن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). || سست و خوار شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). || تکیه کردن در راه رفتن ، چنانکه گویی کسی او را می کشد. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || سخن درشت و زشت گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شدید و غلیظ کردن کلام را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). زشت گفتن در سخن با غضب و حماقت . (از معجم متن اللغة). || درشتی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تشدد در کار. (از معجم متن اللغة). || ربودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). ربودن چیزی را. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از المنجد). || نیزه ربوده زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). نیزه را از کسی ربودن زدن . (فرهنگ خطی ). || (ص ) ضعیف در کار. || (اِمص ) عنف . وهن : قابله بنتر؛ بعنف . (از اقرب الموارد).


نتر. [ ن َ ت َ ] (ع مص ) تباه شدن و ضایع گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فاسد و ضایع شدن . تباه شدن . ضایع شدن . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). تباه شدن و ضایع شدن کار. (فرهنگ خطی ).


پیشنهاد کاربران

خیلی اسم احمقانه و نادرست است. ولی معنی ضایع شدن میشه


کلمات دیگر: