کلمه جو
صفحه اصلی

molest


معنی : عذاب دادن، تجاوز کردن، ازار رساندن، معترض شدن
معانی دیگر : اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، سربه سر گذاشتن، (با حرف یا عمل) دعوت به عمل جنسی کردن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، (به ویژه کودک) مورد تجاوز جنسی قرار دادن، معتر­ شدن

انگلیسی به فارسی

ازار رساندن، معترض شدن، تجاوز کردن


مقتدر، تجاوز کردن، عذاب دادن، معترض شدن، ازار رساندن


انگلیسی به انگلیسی

• bother, annoy, harass; sexually harass
someone who molests women or children touches them in a sexual way against their will; a formal word.
if someone molests you, they threaten you or prevent you from doing something; a formal word.

مترادف و متضاد

عذاب دادن (فعل)
annoy, pester, trouble, bother, irk, hassle, give trouble, molest, importune

تجاوز کردن (فعل)
impinge, molest, invade, encroach, trespass, exceed, overstep, supercharge

ازار رساندن (فعل)
incommode, hurt, torture, molest, injure, plague

معترض شدن (فعل)
molest

physically abuse


Synonyms: accost, assail, attack, disorganize, displace, disturb, encroach, fondle, harm, hinder, hurt, illtreat, injure, interfere, intrude, maltreat, meddle, misuse, rape


Antonyms: be careful, guard, protect


bother, annoy


Synonyms: abuse, afflict, badger, bait, bedevil, beset, break in, bug, confuse, discommode, discompose, disquiet, disturb, encroach, frighten, harass, harry, heckle, hector, interrupt, intrude, irk, irritate, obtrude, persecute, perturb, pester, plague, pother, pursue, scare, tease, terrify, torment, trouble, upset, vex, worry


Antonyms: assist, cheer, make happy, please


جملات نمونه

1. My neighbor was molested when walking home from the subway.
همسایه من وقتی از مترو به خانه بر می گشت، مورد اذیت قرار گرفت

2. The gang did a thorough job of molesting the people in the park.
ارازل و اوباش، مردم را در پارک به تمام معنی اذیت کردند

3. Lifeguards warned the man not to molest any of the swimmers.
نجات غریق ها به آن مرد هشدار دادند که برای هیچ یک از شناگران مزاحمت ایجاد نکند

4. she wrote her diary behind closed doors so that her brothers would not molest her
خاطرات خود را در اتاق دربسته می نوشت تا برادرانش مزاحمش نشوند.

5. The bigger children in the neighborhood molested the younger ones.
[ترجمه Abolfazl] بچه های بزرگتر در محله کوچکتر ها را مورد اذیت قرار میدادند
[ترجمه ترگمان]بچه های بزرگ تر در این محله به سگ های جوان تعرض می کردند
[ترجمه گوگل]فرزندان بزرگتر در محله، جوانترها را مورد انتقاد قرار دادند

6. He was accused of sexually molesting a female colleague.
[ترجمه ترگمان]او متهم به تجاوز جنسی به یک هم کار زن بود
[ترجمه گوگل]او متهم به تجاوز جنسی یک همسر زن شد

7. The girl had been molested frequently by her stepfather from the age of eight.
[ترجمه ترگمان]پدرخوانده او از سن هشت سالگی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]این دختر از سالیان متمادی توسط پدربزرگش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است

8. He was found guilty of molesting a young girl.
[ترجمه Hizan] او بخاطر آزار دادن یک دختر جوان مجرم شناخته شده بود
[ترجمه ترگمان]اون گناهکار شناخته شد و به یه دختر جوون تجاوز کرد
[ترجمه گوگل]او مجرم شناخته شدن دختر جوان شد

9. A dog that molests sheep has to be stopped.
[ترجمه ترگمان]سگ that باید متوقف شود
[ترجمه گوگل]یک سگ که گوسفندها را متوقف می کند

10. He molested children and was sent to jail.
[ترجمه محمد م] او بچه ها را مورد آزار و اذیت قرار داد و به زندان فرستاده شد.
[ترجمه ترگمان]او به کودکان آزار داد و به زندان فرستاده شد
[ترجمه گوگل]او بچه ها را سرزنش کرد و به زندان فرستاد

11. United Nations premises were looted and personnel were molested by demonstrators.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های سازمان ملل غارت شدند و پرسنل مورد تعرض تظاهر کنندگان قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]محل های سازمان ملل متحد مورد غارت قرار گرفتند و توسط تظاهر کنندگان مورد تجاوز قرار گرفتند

12. He molested her for 72 hours before he was shot dead by his lower-caste subordinate, Vikram Mallah.
[ترجمه ترگمان]او ۷۲ ساعت قبل از اینکه کشته شود به او تجاوز کرده بود
[ترجمه گوگل]او 72 ساعت قبل از مرگش توسط ویکاممالا، تحت فرماندهی پایین تر کشته شد

13. Wiedman molested the three boys in a Mesa hotel over three weeks, bribing and threatening them into silence.
[ترجمه ترگمان]در عرض سه هفته سه هفته به سه پسر که در یک هتل Mesa نشسته بودند، رشوه داد و آن ها را به سکوت تهدید کرد
[ترجمه گوگل]Wiedman سه پسر را در هتل سه روزه در مزا سه مرتبه تسلیم کرد و رشوه خواند و تهدید به سکوت کرد

14. He has also been accused of molesting his own daughter and threatening other girls, court documents show.
[ترجمه ترگمان]اسناد دادگاه نشان می دهند که او همچنین متهم به قتل دختر خودش و تهدید به دختران دیگر بوده است
[ترجمه گوگل]او همچنین متهم به تجاوز به دختر خود و تهدید دختران دیگر شده است، اسناد دادگاه نشان می دهد

15. He tried to molest some poor girl at the Shakespeare School and got thrown out.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تا یکی از آن دخترهای فقیری را که در مدرسه شکسپیر به سر برده بود باز کند و از آنجا دور شد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا برخی از دختران ضعیف را در مدرسه شکسپیر تحمل کند

16. He was accused of molesting a 14-year-old boy whom he had been counselling while working as a school chaplain.
[ترجمه ترگمان]او متهم به قتل یک پسر ۱۴ ساله بود که به هنگام کار به عنوان یک کشیش مدرسه به او مشاوره داده بود
[ترجمه گوگل]او متهم به تسلیم یک پسر 14 ساله که او در هنگام کار به عنوان مدافع مدرسه مشاوره داده بود

17. No one wants a person likely to molest a child living next door.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی خواد کسی مثل یه بچه در همسایگی زندگی کنه
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی خواهد فردی باشد که احتمال دارد کودک دیگری را که در کنار آن زندگی می کند، تحریک کند

18. You may have been abused or molested as a child.
[ترجمه ترگمان]ممکن است مورد آزار و اذیت و آزار دیگران قرار گرفته باشید
[ترجمه گوگل]ممکن است شما به عنوان یک کودک مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید

She wrote her diary behind closed doors so that her brothers would not molest her.

خاطرات خود را در اتاق دربسته می‌نوشت تا برادرانش مزاحمش نشوند.


He was arrested for being drunk and molesting a woman.

او را به‌خاطر مستی و دست‌یازی به یک زن توقیف کردند.


Child molestation is a serious crime.

تجاوز جنسی به کودکان یک جنایت بزرگ است.


The criminal molested a child in the washroom of a movie house.

جنایتکار در مستراح سینما کودکی را مورد تجاوز قرار داد.


پیشنهاد کاربران

آزار دادن/مزاحم شدن/اذیت کردن

اذیت و آزار

تجاوز به عُنف - آسیب زدن به دیگران از طریق سکس اجباری

🔴to harm ( someone ) through sexual contact : to touch ( someone ) in a sexual and improper way
🔵He was sent to jail for molesting children
🔵 He is a dictator not a molester

* Molestation
🔵child molestation
🔵a victim of molestation

مزاحم شدن ، مزاحمت ایجاد کردن ، آزار رساندن ، اذیت کردن ، مورد اذیت قرار دادن ، تجاوز کردن


کلمات دیگر: