معنی : حصار، برج و بارو، سنگر، دژ یا قلعه کوچک، دژ، قلعه، تقویت کردن
معانی دیگر : قلعه (ی نظامی)، کلات، (امریکا) پادگان، ساخلو، مخفف:، استحکامات، سنگربندی کردن، قوی
سنگر، برج وبارو، حصار، قلعه، دژ، سنگربندی کردن، تقویت کردن، قوی
قلعه، دژ، برج و بارو، سنگر، حصار، دژ یا قلعه کوچک، تقویت کردن
stronghold
Synonyms: acropolis, blockhouse, camp, castle, citadel, fastness, fortification, fortress, garrison, redoubt, station
Synonyms: acropolis, blockhouse, camp, castle, citadel, fastness, fortification, garrison, redoubt, station
hold the fort
1- پدآفند کردن، (از دژ) دفاع کردن 2- (عامیانه - در غیاب دیگران یا هنگام نیاز شدید) کارها را اداره کردن، پاییدن، مواظب جایی بودن