1. lose (or take off) weight
وزن کم کردن،لاغر شدن
2. lose caste
مقام اجتماعی خود را از دست دادن،خوار شدن
3. lose color
(رخسار یا اشیا مثلا پارچه) رنگ پریده شدن،رنگ باختن
4. lose consciousness
از هوش رفتن
5. lose contact
بی اطلاع ماندن از،تماس خود را از دست دادن
6. lose control
سلطه یا اختیار را از دست دادن،از عهده برنیامدن،کنترل از دست دادن،عنان از دست دادن
7. lose count (of)
حساب از دست کسی دررفتن
8. lose ground
عقب افتادن،پس روی کردن،تضعیف شدن،ناموفق شدن
9. lose height
پایین رفتن،ارتفاع از دست دادن،زیر رفتن
10. lose in the shuffle
(به واسطه ی شلوغی و عدم نظم) از قلم افتادن یا انداختن،گم کردن یا شدن
11. lose interest in
کم علاقه شدن نسبت به
12. lose money
پول باختن،پول از دست دادن،ضرر کردن
13. lose nerve
جرئت نکردن،خود را باختن
14. lose one's cool
خونسردی خود را از دست دادن،از جا در رفتن،برآشفتن
15. lose one's head
خونسردی خود را از دست دادن،دستپاچه شدن
16. lose one's head
خود را باختن،خونسردی خود را از دست دادن،غیر عاقلانه رفتار کردن،گیج شدن
17. lose one's heart
عاشق شدن
18. lose one's heart (to)
عاشق (کسی) شدن،دلباختن،دلباخته شدن
19. lose one's marbles
(خودمانی) دیوانه شدن،به کله ی (کسی) زدن
20. lose one's nerve
جرات نکردن،ترسیدن،دل و جرات خود را از دست دادن
21. lose one's reason
دیوانه شدن،عقل خود را از دست دادن
22. lose one's shirt
(خودمانی) هستی خود را از دست دادن،مفلس شدن
23. lose one's temper
از کوره در رفتن،ناگهان خشمگین شدن،متانت خود را از دست دادن
24. lose out
(عامیانه) ناکام شدن،شکست خوردن،باختن
25. lose out on
(عامیانه) باختن،از فرصت استفاده نکردن،ناکام شدن
26. lose possession (of something)
(چیزی را) از دست دادن
27. lose sight of
فراموش کردن،از (هدف یا موضوع و غیره) پرت شدن
28. lose sight of
1- گم کردن،دیگر ندیدن 2- فراموش کردن،فروگذار کردن،در نظر نگرفتن
29. lose sleep over something
دلواپس چیزی بودن،از نگرانی (درباره ی چیزی) به خواب نرفتن
30. lose time
1- (ساعات و غیره) آهسته کار کردن،عقب افتادن 2- فرصت یا وقت از دست دادن
31. lose track of
حساب (چیزی را) از دست دادن،رشته کار را از دست دادن،بی خبرماندن
32. don't lose these tickets!
این بلیط ها را گم نکن !
33. don't lose your bottle!
خودت را نباز!
34. never lose hope!
هرگز امید را از دست نده (نومید نشو)!
35. to lose (one's) face
آبروی کسی رفتن،خیط شدن
36. to lose a cold
از شر سرماخوردگی راحت شدن
37. to lose altitude
فرازا از دست دادن
38. to lose color
رنگ رفته شدن
39. to lose extra weight
اضافه وزن خود را کاهش دادن
40. to lose heart
دلسرد شدن
41. to lose one's balance
تعادل خود را از دست دادن (فکری یا جسمی)
42. to lose one's chance
فرصت را از دست دادن
43. to lose one's footing
جاپای خود را از دست دادن (لیز خوردن)
44. to lose one's hold on life
مهار زندگی خود را از دست دادن
45. to lose one's interest in something
علاقه ی خود را نسبت به چیزی از دست دادن
46. to lose one's mind
عقل خود را باختن
47. to lose one's poise
خونسردی و متانت خود را از دست دادن
48. to lose one's prestige
شهرت خود را از دست دادن
49. to lose one's reputation
نام نیک خود را از دست دادن
50. to lose one's soul
گمراه و جهنمی شدن (روح خود را از دست دادن)
51. to lose one's temper
خونسردی خود را حفظ نکردن
52. to lose one's way
راه خود را گم کردن
53. to lose speed
سرعت از دست دادن
54. to lose the lead
عقب افتادن
55. to lose the wind of the deer
رد بوی آهو را گم کردن
56. to lose time
وقت تلف کردن
57. to lose touch with reality
از واقعیت دور شدن
58. did you lose your key again?
دوباره کلیدت را گم کردی ؟
59. if you lose your confidence, you will not succeed
اگر اعتماد به نفس خود را از دست بدهی موفق نخواهی شد.
60. they will lose the war
آنها جنگ را خواهند باخت.
61. win or lose
چه برنده چه بازنده
62. she did not lose a word of his speech
حتی یک کلمه از نطق او از نظرش دور نشد.
63. i am beginning to lose my patience
صبرم دارد تمام می شود.
64. if you want to lose weight, consume fewer calories
اگر می خواهی وزن کم کنی کمتر کالری مصرف کن.
65. sound causes him to lose the train of his thought
صدا موجب می شود که رشته ی افکارش را از دست بدهد.
66. we have nothing to lose but our chains
چیزی که نداریم از دست بدهیم مگر غل و زنجیرهایمان.
67. those who cheat will ultimately lose out
در پایان کار آنان که تقلب می کنند بازنده خواهند بود.
68. he won a lot of money, only to lose it later on
او پول زیادی برد اما بعدا آن را باخت.
69. it was quite a letdown to see him lose
مشاهده ی باختن او کاملا مرا دمق کرد.
70. if you let the gas out, the balloon will lose its buoyancy
اگر گاز آن را بیرون بدهی بالون فرازمانی خود را از دست خواهد داد.